✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هفتاد و یکم ✳️ نامه‌هایی به مردم کوفه 🔻نامه‌هایی به مردم کوفه نوشتم و آن‌ها را برای حضور در میدان جهاد دعوت کردم. اولین نامه را توسط محمدبن‌ابی‌بکر و محمدبن‌جعفر فرستادم و مردم کوفه را به جهاد علیه اصحاب جمل ترغیب کردم. 🔻دومین نامه را توسط فرزندم، حسن و نیز عمّار و قیس برای مردم کوفه فرستادم و در این نامه به ضرورت مقابله با فتنه‌گران بدون هیچ شک و تردیدی پرداختم. 🔻در سومین نامه‌ای که به مردم کوفه نوشتم، وجوب جهاد بر همگان را یادآور شدم. به آن‌ها نوشتم: همانا سرای هجرت (مدینه) همچون دیگ به جوش آمد و از اهل خود خالی شد و مردم از آن بیرون آمده‌اند. 🔻عایشه که قبلاً هم کارهای خاصی داشت، اکنون بر شتری سوار شده است و سگ‌های منطقه حواب نیز بر او پارس کردند! آری فتنه سرکشان برپا شده است و آن را مردانی رهبری می‌کنند که مدعی خون‌خواهی خونی هستند که خود ریخته‌اند و به دنبال اعاده حیثیتی هستند که خود بر باد داده‌اند! آنان حرمت‌ها دریده‌اند و کارهای ناروا روا داشته‌اند و اینک پیش مردم عذر و بهانه می‌آورند و پوزش می طلبند، بدون اینکه از خداوند پوزش بخواهند. " يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَىٰ عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ؛ برای شما قسم یاد می‌کنند تا از آنها راضی شوید. اگر شما از آنها راضی شوید، خداوند از جمعیت فاسقان راضی نخواهد شد ". 🔻خدای رحمتتان کند! بدانید که جهاد بر بندگان خدا واجب شده است و هم اکنون پیکی به سویتان آمده است تا شما را به جهاد تشویق کند و راه سعادت را بر شما عرضه دارد... ✳️ منزلگاه "ذی‌قار" 🔻با ورود به منزل ذی‌قار از همه کسانی که مرا همراهی می‌کردند، دوباره بیعت گرفتم و در مورد مسائل گذشته برای آنها روشنگری کردم. ✳️ افشای نامه معاویه به طلحه و زبیر 🔻[ در این منزل، ضمن خطبه‌ای که برای لشکریانم ایراد کردم، از همکاری و همدلی پنهانی معاویه با طلحه و زبیر پرده برداشتم و توضیح دادم: ] معاویه از شام نامه‌ای به طلحه و زبیر نوشته و در آن نامه آن را فریب داده است. البته آنها نامه را از من مخفی نگه داشتند و از مدینه خارج شدند. آنها به افراد ساده‌لوح چنین وانمود کردند که برای خون‌خواهی عثمان قیام کرده‌اند! به خدا سوگند، بهانه‌ای برای مخالفت با من پیدا نکردند و کاری که مستحق انتقاد باشد، از من سراغ نداشتند. آنها انصاف را رعایت نکردند و به قطع، خون عثمان دامن آنها را گرفته است؛ لذا آنها باید پاسخ‌گوی خون عثمان باشند! 🔻[ فردی به نام ابوزینب ازدی برخاست و گفت: به خدا سوگند، اگر ما بر حق باشیم، تو از همه ما به هدایت نزدیک‌تر و بهره‌ات در خیر بیشتر است و اگر خدای نکرده در گمراهی باشیم، در آن‌صورت گناه تو از همه ما بیشتر و سنگین‌بارتر هستی. اینک قصد آن داریم که به سوی این قوم برویم، دوستی خود را با ایشان قطع کنیم، بیزاری خود از ایشان را آشکار سازیم، در دشمنی با ایشان پشت‌به‌پشت هم دهیم و جنگ کنیم و قصد ما چیزی است که خدای عزوجل آن را می‌داند. اکنون تو را سوگند به آن خدایی که به تو چیزها آموخته است که ما نمی‌دانیم، به ما بگو آیا ما بر حق نیستیم و دشمن ما در گمراهی نیست؟ پاسخ دادم: ] 🔻آری، من شهادت می‌دهم که اگر با نیت صحیح برای یاری دین خود قیام کرده و همان‌طور که گفتی، رابطه دوستی خود را با ایشان قطع کنی و بیزاری خود از ایشان را آشکار سازی، در رضوان خدا خواهی بود. ای ابوزینب! بر تو مژده باد که راه تو حق است و در این تردید مکن. همانا تو امروز با احزاب می‌جنگی! 📚منابع: ۱. الجمل، ص۲۴۲ ۲. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۹۳ ۳. الکامل، ج۳، ص۲۲۳ ۴. قرآن کریم، سوره توبه، آیه۹۶ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...