✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هفتاد و سوم ❇️ ملاقات با عثمان‌بن‌حُنَیف 🔻[ در همین منزل بود که با عثمان‌بن‌حنیف، استاندارمن در بصره نیز برخورد کردم و دیدم ضرب و شتمش کرده و تمام موهای صورتش را کنده بودند! او را دلداری دادم: ] 🔻ای عثمان! من آنگاه که تو را فرستادم، ریش داشتی و اکنون با چهره بی‌مو بازگشته‌ای! خداوندا، تو خود می‌دانی که آن قوم با تو گستاخی کردند و کارهای حرام را روا دانستند، خدایا! خودت ایشان را در قبال شیعیان من که آنان را کشته‌اند، به قتل برسان و به‌‌سبب آنچه با جانشین من در آن شهر انجام داده‌اند، در عذاب آنان شتاب کن. ❇️ ملاقات با احنف‌بن‌قیس 🔻[ احنف‌‌بن‌قیس به دیدارم آمد و به نگرانی مردم بصره اشاره کرد که می‌گویند: اگر لشکر امیرالمومنین به بصره وارد شوند، مردان آن را به قتل می‌رسانند و زنان را نیز به بردگی می‌گیرند! به وی گفتم: ] 🔻شخصی همانند من در موقعیتی قرار ندارد که چنین نگرانی‌هایی از او در دل‌ها باشد و مردم از او بترسند. این‌گونه رفتار فقط از کسانی انتظار می‌رود که به راه حق پشت کرده و به خداوند کفر ورزیده‌اند. مردم بصره مسلمان هستند و جایز نیست که با آنان چنین رفتاری شود. و البته به‌زودی می‌بینی که کار من با آنها به کجا خواهد کشید! اما اکنون به این پرسش پاسخ بده که آیا با من همراهی می‌کنی یا نه؟ 🔻[ احنف پاسخ داد: اگر من با شما باشم، فقط دویست نفر را می‌توانم با خودم همراه کنم. اما اگر با شما همراهی نکنم می‌توانم چهار هزار شمشیرزن را از مقابله با لشکر شما باز دارم. هر کدام را شما انتخاب کنید، من آماده‌ام. به وی گفتم: ] بنابراین لازم نیست با من همراهی کنی؛ بلکه مهم‌تر این است که اهل بصره را از پیوستن به دشمنان من بازداری. ❇️ سخنرانی هنگام عزیمت به سوی بصره 🔻[ پس از رسیدن نیرو از کوفه و آماده شدن لشکر، زمینه برای حرکت به سوی بصره فراهم شد. قبل از حرکت خطبه‌ای ایراد کردم: ] 🔻اما بعد، همانا خداوند جهاد را واجب کرده و آن را بزرگ شمرده و به منزله یاری و نصرت خویش قرار داده است. به خدا سوگند، نه هیچ کار دنیایی بدون جهاد سروسامان می‌گیرد و رونق می‌یابد و نه هیچ کار دینی، و شیطان حزب خود را گرد آورده، لشکر خود را فراخوانده، مردم را به شبهات دچار کرده و فریب داده است، در صورتی که جریان‌ها آشکار شده و پرده‌ها فروافتاده است. 🔻در ادامه، شرایطی را که خائنان و فتنه گران پیش آورده و به دنبال جنگ و فتنه و بدعت بودند، برای سپاهیان تشریح و تحلیل کردم و به آنها بصیرت دادم تا بدانند راهی را که قدم در آن می‌گذارند بدون شک، راه حق است و من حجت را بر دشمنان تمام کرده‌ام( آنها را بارها به راه حق دعوت کرده‌ام و اکنون دیگر عذری ندارند). 📚منابع: ۱. الجمل، ص۲۸۵ ۲. الکامل، ج۳، ص۲۲۶ ۳. الفتوح، ج۱، ص۱۰۶ ۴. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۷ ۵. نهج البلاغه، خطبه۱۳۷ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...