✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃قسمت صد و هفتاد و دوم ❇️ توبیخ مردم به سبب سستی در جنگ با معاویه 🔸دشمن بیدار در کمین شما و شما در غفلت [ غارت‌ها بسیار تلخ بود و مشکلاتی پدید آورد. توان زیادی از نیروهای ما گرفت؛ اما تنها راه چاره این بود که با ریشهٔ فساد، یعنی معاویه، برخورد شود. بسیج مردم برای جنگی بزرگ، در آن وضع مشکل بود و ناچار شدم با زبان تهدید و توبیخ با آنان سخن بگویم: ] 🔻بندگان خدا، چه شده است که وقتی شما را به حرکت و جهاد فرا می‌خوانم، به زمین می‌چسبید؟... چرا هر‌گاه شما را به جهاد فرا‌می‌خوانم، چشمانتان چنان خیره می‌شود که گویی در لحظهٔ سخت جان‌دادن به سر می‌برید و از سخن گفتن باز می‌مانید؟!... دشمن بیدار در کمین شما نشسته است؛ ولی شما در غفلت به‌سر می‌برید! 🔸فراموشی آمادگی برای نبرد [ خطبه‌ای دیگر خواندم و یارانم را توبیخ کردم و گفتم: ] 🔻اگر شما را رها کنم، بی‌درنگ به محفل همیشگی خویش باز‌می‌گردید، دسته‌دسته دور هم می‌نشینید، ضرب‌المثل می‌گویید و شعر می‌خوانید و از اخبار پرس‌و‌‌جو می‌کنید! در حالی که آمادگی برای نبرد را به فراموشی می‌سپارید و دل‌های خویش را به باطل سرگرم می‌کنید. [ اشعث برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین، چرا تو نیز آن‌گونه رفتار نمی‌کنی که عثمان رفتار کرد؟! در پاسخ او گفتم: ] 🔻ای پیشگام دوزخیان! وای بر تو! رفتار عثمان اسباب خواری و پستی است! آن رفتار شایستهٔ کسی است که دین ندارد و دلیل و حجتی برای خود نمی‌یابد. چگونه من همانند او رفتار کنم، وقتی حجت روشنی از خدای خویش دارم و حق در دستان من است؟! 🔸آیا از کشته‌شدن با شمشیر می‌گریزید تا در بستر بمیرید؟ [ در خطبهٔ دیگری به مردم تذکر دادم: ] 🔻آیا از کشته شدن با شمشیر می‌گریزید تا در بستر بمیرید؟! شهادت می‌دهم که من از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که می‌فرمودند: « مردن در بستر سخت‌تر است از تحمل ضربت هزار شمشیر. جبرئیل این خبر را به من داده‌ است.» آری، آنچه شنیدید، خبری بود که جبرئیل به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله داده است. ❇️ آمادگی مردم برای جنگ با معاویه 🔸به سراغ دشمن می‌روم، حتی اگر ده‌نفر همراه من باقی‌ مانده‌ باشد [ خطبهٔ تهدیدآمیزی برای مردم کوفه ایراد کردم که موثر افتاد و آنها را آمادهٔ عزیمت به میدان جنگ کرد. بزرگان کوفه را دعوت کردم و از شیعیان معتمدم نیز خواستم حضور داشته باشند. در جمع آنان سخنرانی کردم: ] 🔻به خدا سوگند، اگر همگی به همراه من برای جنگ با دشمن حرکت نکنید و با دشمن نبرد نکنید، تا خداوند که بهترین حکم‌کنندگان است بین ما و آنان داوری کند، حتماً شما را نفرین خواهم کرد و از خداوند برای شما عذاب خواهم خواست! پس از آن به سراغ دشمن شما حرکت خواهم کرد؛ حتی اگر ده نفر همراه من باقی مانده باشد! [ پس از سخنرانی، سعید‌بن‌قیس‌همدانی و زیاد‌بن‌خصفه و حُجربن‌عدی برخاستند و اعلام کردند به همراه مردم قبایلشان آمادگی نبرد دارند. 🔸کسانی در رکاب ما می‌جنگند که قصد آخرت دارند [ در خطبهٔ دیگری مردم را برای جهاد تشویق کردم. در نتیجهٔ خواندن این خطبه، دوازده‌هزار نفر برای رفتن به جنگ اعلام آمادگی کردند. در بخشی از این خطبه چنین گفتم: ] 🔻ما اصحاب پرچم‌های برافراشته در بدر هستیم. فقط مؤمنان راستین به یاری ما برمی‌خیزند و منافقان همیشه در پی شکست ما هستند! کسانی در رکاب ما می‌جنگند که قصد آخرت دارند و برای قیامت خویش تلاش می‌کنند! 🔸من امروز لشکر آماده می‌کنم [ آخرین خطبهٔ را در میان مردم ایراد کردم. در این خطبه، نخست مطالبی توحیدی بیان کردم و مردم را به تقوای الهی در پیشگاه خداوندی سفارش کردم و نیز مطالبی در مورد اقوام گذشته و برخی پیامبران بیان‌کردم. آنگاه از دوستانم یاد کردم: ] 🔻کجایند برادران من که قدم در راه نهادند و با حق در‌گذشتند؟ کجاست عمار؟ کجاست ابن‌تیهان؟ کجاست ذو‌الشهادتین؟ و کجایند برادرانِ همانند آنان که با یکدیگر پیمان بر مرگ و جانبازی در راه حق بستند و سرهایشان به سوی ستمگران فرستاده‌ شد؟ [ خطبه که به اینجا رسید، اشک مهلت نداد و به یاد دوستان وفادار و صمیمی‌ام، گریهٔ‌ طولانی کردم و سپس ادامه دادم: ] 🔻جهاد! جهاد! ای بندگان خدا، بدانید که من امروز لشکر آماده می‌کنم. هر کس می‌خواهد به به‌سوی خدا رود، همراه من خارج شود. [ در این روز، ده‌‌‌هاهزار نفر لشکر آماده کردم و آمادهٔ بازگشت به صفین شدم .چند روز بعد بود که ضربت ابن‌ملجم بر سرم فرود آمد.] . 📚منابع: ۱. تذکرة‌ الخواص، ص۱۰۶ ۲. شرح‌ نهج‌ البلاغه، ج۲، ص۱۹۵ ۳. أنساب‌ الاشراف، ج۲، ص۴۷۷ ۴. جواهر‌ المطالب، ج۱، ص۳۳۲ ۵. نهج‌ البلاغه، خطبهٔ۱۸۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...