اختلاف سنی بالا برای ازدواج از بس من پیش پدر و مادرم ناراحتی کرده بودم که پدر مادرم مرتب میگفتن ماه گل ما رو حلال کن، منم میگفتم چه حلال کردنی شما در حق من ظلم کردید، خب اینم علت سخت گیری‌ها و بد اخلاقی های مامانم. من درسم رو خوندم و دیپلم گرفتم، بابام بهم میگفت مطهره جان بابا، تو خیلی باهوشی برو دانشگاه، ولی واقعیتش من دلم نمیومد چون بابام به خاطر ازدواج خواهر برادرهای ناتنی‌یم مجبور شده بود بخش زیادی از زمین های کشاورزیش رو بفروشه، درآمدمون خیلی کم شده بود. بابام میگفت من میرم روی زمین های مردم کار میکنم خرج دانشگاهت رو میدم، منم دلم نمیومد که به خاطر دانشگاه من بابام اینطوری توی زحمت بیفته، به خودم میگفتم من باید انقدر کار کنم که هم تو خرجی خونه به بابام کمک کنم و هم جهاز خودم رو تهیه کنم... ادامه دارد... کپی حرام