از دانشگاه اومد خونه ‌خیلی خسته بود پرسیدم چی شده؟! خندید و گفت: تهران ماشین سوار شدم که بیام قم راننده وسط‌ اتوبان صدای موسیقیشو برد بالا ‌تحمل کردم و چیزی نگفتم تا اینکه دیگه صدای زن رو داشت پخش میکرد! منم با‌ اینکه وسط‌ بیابون بودم گفتم یا‌ کمش کن یا من پیاده میشم!؟ اونم نامردی نکرد و زد کنار منم کم نیاوردم و پیاده شدم! شهید محمد مهدی لطفی نیاسر🌷 @adventt