💠رسوایی حلاج توسط ابوسهل نوبختی ✴️پس از آن که حلاج در قم با واکنش منفی مردم و علما، روبه‌رو و از آن جا طرد شد و ناگزیر به بغداد بازگشت، سعی ‌کرد ابوسهل نوبختی را که چهره برجسته سیاسی و دینی شیعیان بغداد بود، به سمت خود جذب کند و از موقعیت او بهره ببرد، لذا نامه‌هایی به او نوشت و درخواست کرد به کیش او درآید، ولی ابوسهل با انجام شگرد خاصی او را رسوا ساخت. 🔻شیخ طوسی از ابی نصر هبة الله، نواده نائب دوم امام عصر (عج) چنین نقل می‌کند: «حلاج تصور می‌کرد که می‌تواند با مکر و حیله ابوسهل را بسان برخی افراد به سمت خود فراخواند. چون خدا خواست حلاج را رسوا کند، او نامه‌ای به این صورت به ابوسهل نوشت: ❌ «من وکیل و نائب صاحب الزمانم. من مامورم که به تو نامه بنویسم و از تو یاری بطلبم» ▫️اسماعیل نوبختی برای اثبات دروغ وی و روشنگری اذهان به این مضمون بدو نوشت: ✅ اگر تو وکیل حضرت صاحب الزمان علیه السلام می‌باشی حتما برای تو دلائل و براهینی باید باشد. من برای اینکه به تو ایمان بیاورم چیز کمی از تو میخواهم تا دلیلی بر حقانیت تو باشد. 🔸من کنیزانی دارم، اما چون پیر شده‌ام و موهای سر و صورتم سفید گردیده است، مجبورم هر هفته موهای خود را خضاب کنم تا مبادا آنان پی برند که پیر شده‌ام. ♣️اگر تو در ادعای خود صادقی، کاری کن تا ریش من سیاه شود و دیگر محتاج به خضاب نباشم، آن وقت من به تو ایمان خواهم آورد.😂 👊وقتی این پیغام به حلاج رسید، دانست که تیرش به خطا رفته و رسوا گردیده، لذا دیگر جواب او را نداد. --------------------- 📚 الغیبه، طوسی، ص۲۴۶ 🔰 @adyanuniv 🔰