گزیده سخنان امام حسین ع (2) وصیت نامه (امام قبل از ترک مدینه این نامه را در اختیار برادرش محمد بن حنفیه قرار داد و اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر نمود). بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع. فَمَنْ قَبِلَنِي بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ‏ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‏؛( بحار الأنوار، ج‏44 ، ص 329) اين وصيت حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام براى برادرش محمّد بن حنفيه است: حسين گواهی مي‌دهد که خدا يكى است و شريكى ندارد این که حضرت محمّد(ص) بنده خدا و رسول او است و حق را از طرف حق آورد و این که بهشت و جهنم بر حق هستند، قيامت خواهد آمد و شكى در آن نيست، خداى توانا هر كسى را كه در قبرها باشد بر خواهد انگيخت. من براى شرارت و طغیان و فساد و ستمگری از مدينه خارج نشدم. فقط برای ايجاد اصلاح در امت جدم خارج شدم، در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمايم و طبق سيره جدم رسول خدا(ص) و پدرم على بن ابى طالب(ع) رفتار نمايم. كسى كه مرا به جهت اينكه حق مي‌گويم قبول كند خداوند بحق سزاوارتر است و كسى كه این را از من نپذیرد، صبر مي‌كنم تا خدا كه بهترين حكم‏كنندگان است بين من و آن قوم بحق داورى نمايد.قدیمی ترین منبع این وصیت نامه کتاب الفتوح (ج5، ص 21) ابن اعثم کوفی(م 314) است. مقتل خوارزمی(568) در مقتل هم از این کتاب نقل کرده است. منبع بعدی کتاب تسلیة المجالس (ج2، ص 160) محمد بن ابی طالب(قرن دهم) است. علامه مجلسی وصیت نامه را از این کتاب نقل کرده است. طبق این سخن هدف حضرت سه چیز بوده است. 1. اصلاح جامعه. 2. امر به معروف و نهی از منکر. 3. احیاء سیره پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع) . بدیهی است که امر به معروف و نهی از منکر زمینه زمینه اجرای دو هدف دیگر را فراهم می سازد. در باره اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در برابر حکام فاسد پیامبر فرمود: إِنَّ أَفْضَلَ‏ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ(کافی، ج5، ص 60) در برخی نقل ها عبارت «حتی یقتل علیه» دارد. بنا بر این جهاد امام جهاد افضل بود و طبق سخن حضرت افضل شهیدان نیز هست و به ایشان حضرت سید شهداء می گویند زیرا پیامبر (ص) فرمود: أفضل الشهداء حمزة بن عبد المطلب وَرَجُلٌ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةِ حَقٍّ ِعنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ فَقُتِلَ(جصاص، أحكام القرآن،ج2/ 287)؛ برترین شهداء حمزه است و مردی که سخن حق در برابر سلطان ستمگر بگوید پس کشته شود.