🔴 وقتی یک صوفی هدایت می‌شود ✍زمانی آیت الله والد مکرّم ما، در ایام مرجعیتشان در مشهد بودند. ایشان صبح‌ها از در منزلی که در آن ساکن بودند تاکسی می‌گرفتند و به‌طرف حرم مطهر می‌رفتند و بعد در آنجا از حرم بیرون می‌آمدند و شخصی که با ایشان بود، یک تاکسی می‌گرفت و بعد به منزلشان می‌رفتند. ◀️می‌فرمودند: یک روز بعد از زیارت آقا علی بن موسی‌الرضا علیهماالسلام از حرم بیرون آمدم. شخصی که با ایشان بود، رفت تاکسی بگیرد. بعد خدمت آقا آمد و گفت: آقا! این راننده وضعیت خاصی دارد، درویش‌مانند است و سبیل‌های این‌طوری دارد. شما حاضر هستید سوار خودرو شوید؟ *⃣گفتند: بله. رفتند سوار ماشین ایشان شدند و دیدند که عجب، گویا از اهل صوفیه و تصوف بود. عکس مرشدشان را هم در بالا گذاشته بود. با او صحبت کردند. آن شخص گفته بود: اگر سر من برود، حاضر نیستم سبیل‌هایم را بزنم، این‌ها باید در جای خودش بماند. آقا می‌فرمودند که گفتم: بگذار در جای خودش باشد و تکانش نده. در بین راه با ایشان صحبت کردم و شاید ۲۰-۳۰ دقیقه در مسیر منزل با او صحبت کردم. 🔹گفتند: با او خداحافظی کردم و آمدم و فردا باز به حرم مطهر مشرف شدم. بعد از زیارت که از حرم بیرون آمدم. شخص همراه آمد و گفت: همان راننده‌ی دیروزی اینجا ایستاده و می‌گوید که آقا سوار ماشین من شوند. رفتم و دیدم که عجب! عوض‌ شده است. نه عکس مرشد هست و نه آن سبیل‌های دیروز. قیافه یک قیافه‌ی کاملاً خاصی شده است. 🔸گفتم: چه شده است؟ تو که دیروز این‌طوری می‌گفتی. گفت: بله من درباره صحبت‌هایی که شما دیروز با من کردید فکر کردم و دیدم که حق با شما است و این‌ها در من اثر کرده است. 📚 مصاحبه نشریه افق حوزه با استاد محمدحسن صافی (۲۵ دی ۱۴۰۲) ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan