.۴ من عفت هستم دهه پنجایی زندگی نسبتا سختی داشتیم برای همین باید همیشه در کنار بقیه اعضای خانواده کار می کردم یعنی اینطوری بهتون بگم از وقتی دست چپ و راستم رو شناختم کار کردم دوران ابتدایی و راهنمائی با سختی‌هایی که داشت؛ گذشت قدیمی تر ها یادشونه اون موقع ها بچه ها بعد از مدرسه باید می رفتن کمک خانواده هر کسی کاری انجام می داد از تهیه آب و رسیدگی به حیوانات خونگی و جمع آوری محصولات کشاورزی دهه ۵۰ هنوز خیلی جاها آب و برق نداشت و تا قبل از تاریکی هوا باید کارها تموم می شد. اون موقع شب که کارا تموم میشد باید چهار پنج نفری دور یه چراغ فانوس یا گرسوز درس و مشق فردامون رو آماده می کردیم .