اولین سال نو بعد رفتن حاج قاسم ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو میان معرکه ماییم و راه روشن تو ببین که بر دلم این غم چقدر سنگین است ببین به سینه‌ام این داغ همچو آهن تو چگونه زیسته بودی مگر؟ که از دنیا نبود گرد تعلق به روی دامن تو نه پشت میز نه بر روی منبرت دیدیم فدای در دلِ آتش خطابه خواندن تو  چقدر دیر تو را دوستان شناخته‌اند چقدر خوب تو را می‌شناخت دشمن تو وطن برای تو دل‌های دردمندان بود قسم به عشق که مرزی نداشت میهن تو چه مانده بود از آن جسم اربا اربایت چه را کشیده به آغوش حال مدفن تو؟ از آن شکوه فقط دستِ غرق در خونی برای بیعت ما مانده بود از تن تو ... @Aftab_gardan_ha