گنجینهی شکستهی پرماجرا، زمین
تاریخدان خاکی بیادعا، زمین
اینگونهاش مبین که سرش گرم گردش است
آتش به سینه دارد و آشوبها زمین
صد کوه غم به شانه گرفتهست و رود رود
همناله با کسیست ولی بیصدا زمین
با این شتاب میرود اما نمیرسد
هی دور تازه میزند از ابتدا زمین
گاهی شکسته قامتش از غصهای عظیم
لرزیده شانهاش ز غم اولیا زمین
گاهی زبان گشوده به نفرین بندهای
گاهی به لطف کرده کسی را دعا زمین
روزی که دیر نیست، دهان باز میکند
شاهد برای هرچه صواب و خطا زمین
سنگینی گذشتهی من با دلت چه کرد؟
بیرون بریز خاطرههای مرا، زمین!
#زهرا_علیشاهی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha