🔴🔴🔴⭕️⭕️⭕️🔴🔴🔴
#تلخ_و_شیرین_خاطرات_یک_مادر
#پاسدارشهید_قدرت_الله_پاکی
قسمت دوم
✅ برای اینکه این موجودی تمام نشود، تصمیم گرفتیم پیش از هر کاری قطعه ای زمین بخریم.
در جنوبی ترین نقطه تهران، آن زمان در سه راه آذری زمین کوچکی خریدیم و پس از کلی دوندگی شوهرم نیز به عنوان مستخدم در دانشگاه تهران استخدام شد.
پس از خرید آن زمین، پولی در دستمان نمانده بود و شرایط سختی را می گذراندیم😔
شوهرم عصرها که از سرکار میآمد به دستفروشی و عملگی میپرداخت تا هم بتوانیم پولی برای ساختن یک آلونک در زمینمان تهیه کنیم و هم زندگیمان را بچرخانیم😔
پس از مدتی، کارِ هر دوی مان شروع شد.
صبحها که او به سر کار میرفت، من همراه بچه ها به سرِ زمین میرفتیم و مشغول خشت زدن میشدم.
وقتی به یاد آن روزها می افتم، از توان خودم تعجب می کنم که چطور با شکم حامله چنان مشقت هایی را تحمل می کردم 😔
شبها غذای بیشتری می پختم تا بتوانم قسمتی را هم برای ناهار فردای بچه ها و خودم به سرِ زمین ببرم .
ساعت چهار که می شد شوهرم هم به کمک من میآمد و هر دو با هم مشغول می شدیم .
این آشیانه ای بود که میرفت سرپناه ما و فرزندانمان باشد و حتی اگر یک روز زودتر به اتمام میرسید تاثیر محسوسی برای ما داشت....
🆔
@afzayeshetelaat
🆔
@afzayeshetelaat
🆘 کپی و ارسال مطالب، فقط با ذکر آیدی👆