📂آشنایی اجمالی با همسر امام سید علی خامنه‌ای 📍سرکار خانم منصوره خجسته باقرزاده ✅پدر وی محمداسماعیل خجسته باقرزاده نام داشت. ایشان در خانواده‌ای بازاری و مذهبی اهل مشهد هستند و تاکنون فعالیت سیاسی رسمی نداشته است. 🔴و اما چند سوال در قالب مصاحبه از این بانوی بزرگوار ...(قسمت اول) ✅شما چطور با حضرت آقا آشنا شدید؟ 🔸من در سال ۱۳۴۳با ایشان ازدواج کردم، البته این ازواج همانطور که در خانواده مذهبی آن زمان مرسوم بود، صورت گرفت به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد از مباحثات معمول مراسم ازدواج انجام شد. 🔻شما چند فرزند دارید؟ 🔹ما چهار پسر و دو دختر داریم. همه پسران‌مان قبل از انقلاب و دختران‌مان بعد از انقلاب به دنیا آمدند. ✔️مصطفی (۱۳۴۴) ✔️مجتبی (۱۳۴۸) ✔️مسعود (۱۳۵۳) ✔️میثم (۱۳۵۷) ✔️بشری(۱۳۵۹) ✔️هدی(۱۳۶۰) 🔺لطفاً کمی در مورد زندگی‌تان، طی دوران قیام اسلامی علیه شاه صحبت بفرمایید. 🔸آن زمان دوران مشقت‌بار و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم. یادم می‌آید که طی اولین ماه‌های بعد از ازدواجمان، یک روز همسرم از من پرسید: اگر من دستگیر شوم تو چه احساسی خواهی داشت؟ این سوال غیرمنتظره‌ای بود و من ابتدا خیلی ناراحت و آزرده‌خاطر شدم، اما ایشان آنقدر درباره درگیری، خطرات و مشکلاتش و وظیفه همه افراد در این رابطه صحبت فرمودند که کاملا مرا قانع کردند. 🔹ایشان این مطلب را درست‌‌ همان روزی که امام خمینی (ره) دوباره بازداشت شدند و ایشان را از قم به تهران آورده و سپس به ترکیه تبعید کردند، مطرح نمود. در آن روز آقای خامنه‌ای و دیگران در مشهد برای نشان دادن مخالفتشان با این امر آماده شده بودند و در همین زمان بود که از من در برخورد با مساله دستگیریشان سوال کردند. از‌‌ همان روز من خودم را از لحاظ فکری آماده رویارویی با خطراتی که در راه مبارزات همسرم پیش خواهد آمد، کردم. 🔸بنابراین، هر وقت ایشان زندانی یا تبعید می‌شدند یا هنگامی که مجبور بودند پنهانی و مخفی فعالیت کنند، تمامی مشکلات را با راحتی تحمل می‌کردم. بعد‌ها که ما فرزندان بیشتری داشتیم و زندگی گاهی اوقات مشکل‌تر می‌شد که البته خداوند همیشه ما را یاری می‌نمود و هرگز نا‌امید نشدم. 🔻شما چگونه همسرتان را در مبارزات‌شان یاری کردید؟ 🔹فکر می‌کنم بزرگ‌ترین نقش من حفظ  آرامش خانه بود. طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه‌دارم. گاهی اوقات که برای ملاقات ایشان به زندان می‌رفتم از مشکلاتی که داشتیم چیزی به ایشان نمی‌گفتم و در پاسخ به سوالات‌شان درباره وضعیت خودم و فرزندان صرفاً خبرهای خوب می‌دادم. برای مثال، طی ملاقات‌هایی که با ایشان در زندان داشتم یا در نامه‌هایی که در دوران تبعید برای ایشان می‌نوشتم هرگز چیزی در مورد بیماری فرزندان نمی‌گفتم و نمی‌نوشتم. 🔸البته من نیز در زمینه‌های مختلف نظیر پخش اعلامیه‌ها، حمل پیام‌ها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم، ولی فکر می‌کنم اصلا قابل ذکر نیستند. در آخرین ماه‌های مبارزه در رابطه با پیام‌های تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس کار می‌کرد من آن‌ها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهر‌ها ارسال می‌کردم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع آوری نموده و به پاریس مخابره می‌کردم. اما فکر می‌کنم مهم‌ترین کار زنان مبارز و آزاده آن زمان، پشتیبانی معنوی، همدردی و راز داری و تحمل مشقات بود. 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist