ماجرای سوزناک عشق یک طرفه😞
من در دوران دبیرستان
اوج درس خواندن عاشق پسری شدم که اقواممون بود در سن ۱۶ سالگی
اون به منزل ما می امد گاهی
ولی من انقدر دوسش داشتم که حواسم کلا به اون شد اون هم پسر خوبی
ولی اون خبر نداشت من عاشق او هستم
حتی در دوران دانشگاه هم عاشق اون بودم
ومن حتی یه بار بهش زنگ نزدم و ابراز محبت کنم بلاخره اون یه روز با دختر عمه اش ازدواج کرد
و من خیلی در پنهانی گریه میکردم
و خیبیییلی ناراحت صداش همش تو گوشم بود
او رو قشنگ ترین ادم دنیا میدونستم
نه شب داشتم نه روز
بالاخره من ازدواج کردم وبعدچند سال زندگی جدا شدم .......
در دوران زندگی فراموشش کرده بودم نه زیاد تا حدی
چون مشکلات خودم زیاد و عذاب وجدان داشتم که به اون
فکر کنم ولی
اون دوتا بچه داره و من از دوران مجردی هنوز ندیدمش ولی از محل کارش خبر دارم
ولی گاهی خاطرات عاشقانه اون زمان گاهی به ذهنم میاد و چند بارقصد کردم بهش زنگ بزنم
ولی با خودم گفتم چرا با زندگی اون بازی کنم و زندگیش خراب و براش ارزوی ارامش میکنم....
شاید اون اگر از عشق من باخبر بود شاید با من ا زدواج میکرد.. ..
دلم برا خودم خیلی میسوزه من چقدر وقت ذهنی خودم رو هدر دادم الکی
عشقای اون زمان بیشترش پاک بود
فقط بگم دخترای گلم
پسرای گلم سعی کنین عشق یه طرفه نداشته باشین که عمرتون الکی میره
حتی اگه با هم اشنا شدین و دیدین یه طرف ست خواهشا سعی کنین فراموش کنین
من در دوران مجردی دلنوشتهایی برای نوشتم که هنوز اونا رو پاره نکردم
ولی هیچگاه سراغ اونا دیگه نرفتم
گل دخترا
گل پسرا
سعی کنین در عشق اول خودتون رو دوست داشته باشین بعد یکی دیگه
بنظر من از عشق وعاشقی که بهم نرسین
فقط دنیات خراب میشه
مواظب احساستون باشین که خدشه دار نشه
ادمین کانال:
هیچوقت از یک آدم بت نسازید. خصوصا در عشق های یکطرفه که عمر و جوانی آدمی رو بی خود و بی جهت ویران میکنه.
‼️
دوستان عزیز سوال، درددل، دل مشغولی، مشکلات یا تجربیات خودتون رو به آدرس زیر برای ما ارسال کنید↙️
💬
@aghalbofficial
🚨
عضویت در کانال عقلب↙️
✅
@aghalb