😕تجربه تلخ یکی از کاربران سلام اینم تجربه مجردی من. من توی یه خانواده ی بسیار شلوغ به دنیا اومدم. ازاون خونواده ها که فقط جنس نر وجود داره و اصلا دختر رو نمیبینن. من محبتی از کسی دریافت نمیکردم و هرچی بود سرزنش و توسری خوری بود. پس بااولین مردی که آشنا شدم گفتم این همون مرد رویاهام هست خیلی درکنارش احساس خوبی داشتم بمن محبت میکرد و من فکر میکردم خدای من بر روی زمینه. تااینکه بعد از۵ ماه دوستی بهش گفتم چرا خواستگاری من نمیای؟ اون هم گفت فردا بهت میگم. قرارگذاشتیم و رفتم سر قرار اون گفت من۳ساله ازدواج کردم زنم بمن محل نمیزاره و برام بچه نمیاره برای همین خواستم یکم اذیتش کنم و با تو دوست شدم. بهش گفتم چرااز اول بهم نگفتی گفت میترسیدم از دستت بدم.الانم که اتفاقی نیوفتاده تو همچنان با منی دیگه. دنیا روی سرم خراب شد من شده بودم عامل تلافی یه آدم مریض. خلاصه باهزار بدبختی ازش جدا شدم و بماند که به خونواده ام گفت وهزار چرت و پرت پشت سرم گفت. منو بی آبرو کرد ولی من برنگشتم و سر حرفم موندم. خداروشکر الان یه ازدواج سنتی کردم و دوتابچه دارم که هر لحظه خدا رو به خاطر دفع اون خطر شکر میکنم. به خانواده ها التماس میکنم به بچه هاتون محبت کنید.تا خدای ناکرده محبت رو از کسی دیگه گدایی نکنن. ‼️دوستان عزیز اگر سوال یا تجربه خاصی درخصوص روابط دوستی قبل ازدواج دارید رو به آدرس زیر برای ما ارسال کنید ↙️ 💬 @aghalbofficial 🚨عضویت در کانال عقلب↙️ ✅ @aghalb