ما کودکی‌هایمان را لای چادر نماز سفید مادرهایمان جا گذاشتیم. کودکی‌هایی که پای سجاده‌ی مادر بوی تربت و عطر جانماز گرفت. وضو گرفتنشان، قامت بستنشان و نور پاشیدنشان به خانه قد اعتقاداتمان رو بلند و بلندتر کرد. تا بعدتر که خودمان بزرگ شدیم، دامن چادرنمازمان بشود زمین بازی و خاطره‌سازی بچه‌هایمان. سجده‌هایی که به اجبار دست‌های کوچکشان طولانی شده و مهر دزدیدن و مثل قرقی پا به فرار گذاشتن و خنده های نخودی‌شان برایمان خاطره ساختند. مادرها می‌دانند که همین سواری دادن‌ها، مکث‌های میان دو سجده و گم کردن مهر و وول خوردن یک فرشته میان جانماز دارد از او یک آدم می‌سازد. سر همین ارتباط است که خدا زن را که مظهر جمال الهی است مأمور بسط معنویت در عالم کرده و عقلش را در جمال معنویتش قرار داده است. به فرموده‌ی علامه جوادی آملی«زنان در ذکر و مناجات که راه دل و راه عاطفه و شور و محبت است یا از مردان موفق‌ترند یا همتای آنها.» این عقل زنانه است که معنویت و عاطفه را به جان انسان‌ها می‌نوشاند. همین عقل است که به تعبیر حضرت آقا زنان را « جزو پیشگامان حرکت معنوی انسان به سوی پیشرفت‌ها» کرده است که «اگر در کشوری زنان آن کشور بتوانند به آن صفا و معنویت و رقاء و تعالی فکری برسند هیچ مشکلی در آن مملکت باقی نمی‌ماند..لذا در واقع اصلاح جامعه با اصلاح زنان است.» زن، سحرنشینی، سجاده و استمرار نور در خانواده و امت قدمتی طولانی دارد به بلندای تاریخی خانه‌ی بانویی که نشانی‌اش میان عرشیان شناخته‌شده‌تر از فرشیان بود. عید بندگی بر شما مبارک. برایتان تداوم بندگی و سحرنشینی‌ را آرزومندم. @aghletarif