سعد بن ابی‌وقاص ملعون، یار و مشاور مورد اعتماد عمرخطاب لعنت الله علیه بود. عمر حتى اصرار داشت خلیفه‌ی بعد نیز، از سعد به‌عنوان مشاور استفاده کند. در این زمینه از او نقل شده است: «اگر سعد را به خلافت برسانید که هیچ، وگرنه هرکه خلیفه شد با او مشورت کند؛ من هم اگر او را برکنار کردم، به‌خاطر نارضایتی نبود.» . کنزالعمال، ج۱۲، ص۶۸۷ از ابن سعد. عمر خطاب لعنت الله علیه مديران سختگير را می پسنديد حتی اگر از لحاظ تقوا چندان پايبند نبودند. يكی از شهرهايی كه برای عمرملعون مشكل ايجاد كرده بود شهر تازه تأسيس كوفه بود. زمانی سعد وقاص لعین حاكم آن بود كه با شكايت مردم برداشته شد. پس از وی عمار ياسر آمد كه او نيز متهم به ضعف شد و عمرملعون او را كنار گذاشت، نفر بعد جبير بن مطعم بود كه وی نيز نتوانست بماند. در اين وقت كه عمر ملعون سخت سرگردان شده بود، از مغيره بی شرف حرامزاده پرسيد: چه كسی را برای كوفه مناسب می داند؟مغيره لعین گفت: مرا والی آن شهر كن. عمرملعون گفت: تو مرد فاسقی هستی! مغيره زنا زاده گفت: كفايت (مديريت) من برای تو می ماند و فسق من برای خودم. عمر لعین جواب او را پسنديد و مغيره حرامزاده را به حكومت كوفه گماشت. مغيره لعین  پيش از آن، برای چندی حاكم بصره بود. در آنجا با زن شوهرداری به نام ام‌جميل، ارتباط نامشروع داشت، اين كار آن قدر آشكار بود كه چهار نفر او را در حال زنا مشاهده كردند، جز آن كه يك نفر آنان نزد عمرلعین شهادت ناقص داد و همان نيز مغيره را از سنگسار شدن نجات داد. مصادر متفقند كه اشاره عمر زنا زاده باعث شد نفر چهارم شهادت ناقص بدهد. رفتار عمردر استفاده از اين افراد سبب شد تا حذيفه بن يمان به خليفه اعتراض كند كه چرا از افراد فاسق بهره می گيرد؟ عمرلعین در پاسخ گفت: من از قوت او (در اداره ی امور) استفاده میكنم. زمانی نيز، يكی از كسانی كه والی ابو موسی اشعری لعین در يكی از مناطق بحرين بود به مدينه آمد. او از يَرْفأ دربان عمر لعین پرسيد: عمرملعون از چه خصلتی بيشتر خوشش می آيد؟ او گفت: خشونت! آن مرد می گويد: وقتی من نزد خليفه حاضر شدم قيافه‌ای خشن به خود گرفتم. احساس كردم كه توجه عمر زنا زاده به من بشيتر شد. پس از چندی از من پرسيد: در كجا مشغول به كار هستی؟ پاسخ دادم. عمر لعنت الله علیه گفت: از اين پس مستقيم از طرف خود ما در آن ناحيه باش. 📕تاريخ اليعقوبي، ج2، ص146؛ 📕المصنف، عبدالرزاق، ج7، صص 385 ـ 384؛📕 الاغاني، ج16، ص94؛ 📕المصنف، عبدالرزاق، ج7، ص219، 217.📕غريب الحديث، ج3، ص239؛ 📕الفائق، ج3، ص215. 📕العقد الفريد، ج1، صص15ـ 14. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد