از بس كه بود مثل محمد، شمایلش گويي پدر چو آینه بود، او مقابلش تنها نه زن، که خالق هستی ز نور خویش بخشیده بود جوهر انسان کاملش دریای بیکرانه ی عصمت که در جهان تنها علی رسید به ادراک ساحلش اوصاف او به سوره ی کوثر خلاصه شد زیرا به وحی نیز نگنجد فضائلش تنزیل اگرچه قدر ز مُنزِل گرفته است نازد به خود که خانه ی زهراست مٓنزلش نازم به دامنی که نبی سر بر آن گذاشت در ناملایمات، پی رفع مشکلش از کودک گرسنه ی خود کرد نان، دریغ تا نگذرد گرسنه از آن سفره، سائلش در اهتزاز مانده اگر بیرق حسین بسته ست دست حضرت زهرا حمایلش زینب، اگر گرفت به صحرای کربلا سکان به کف، سکینه ی زهراست در دلش نازم به کوثری که تبار رسول از اوست ابتر، اگرچه خواند ز کین، ابن وائلش وای از دمی که شکوه کند نزد مصطفی در روز حشر، حضرت زهرا ز قاتلش وای از دمی که شرم زند شعله بی امان نزد رسول، بر جگر خصم جاهلش این شکوه را چو یوسف زهراست مدعی موکول می کنیم به دیدار عاجلش ⚜ @Ahkaam