🏴 با دست خالی آمدم اکبر شوم تو را پای برهنه قاسم دیگر شوم تو را دستم سپر برای تو ای بی سپرترین گردد فدای تو پسرت ای پدرترین ای از عطش بریده نفس خون جگرترین کن دیده باز روی من ای محتضرترین بوی حسن گرفت فضا روی سینه ات وقتی که دوخت تیر مرا روی سینه ات شاعر: سیدپوریاهاشمی ▪️ @ahkam_yar