ده سال از هجرت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گذشت. در این ده سال بارها و بارها پیامبر و یاران با وفایش درباره حقانیت اسلام با پیروان دیگر مذاهب بحث و گفتگو کرده بودند. در راستای همان تبلیغات و ارشادات الهی، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نامه‌ای برای اُسقف نجران به نام ابوحارثه نوشته، وی و مسیحیان نجران را به اسلام دعوت می‌کنند. ابوحارثه در اصل نماینده رسمی کلیسای روم در حجاز به شمار می‌رفت. نجران که در مرز حجاز و یمن قرار داشت، هفتاد دهکده را شامل می‌شد. پس از خواندن نامه تصمیم گرفتند یک شورایی را برای گفتگو و بررسی به مدینه بفرستند. برای این منظور از بین مسیحیان شصت نفر و در رأس آنان سه نفر راهی مدینه شدند. جریان مباهله با ورود این هیئت به مدینه بحث‌ها و گفتگوها آغاز شد. سرانجام مسیحیان نجران اعلام کردند که از راه گفتگو حقیقت بر آنها روشن نمی‌شود و باید به مباهله پرداخت. مباهله به عملی می‌گویند که دو طرف یکدیگر را لعن و نفرین کنند.[۱] پس از این پیشنهاد مسیحیان آیه مباهله بر پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شد: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ [آل‌عمران/۶۱] هر گاه بعد از علم و دانشی که ( در باره مسیح ) به تو رسیده ، ( باز ) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند ، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم ، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم ، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم ، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». بنابراین پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز بنابر فرمان الهی حاضر به مباهله شدند. مطابق بین‌الطلوعین ۲۴ ذی‌الحجه سال ۱۰ هـ ق.[۲] وقتی هیئت نجران از حضور نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مرخص شدند در جلسه خصوصی قرار گذاشتند که اگر پیامبر به همراه سربازان خود در مراسم مباهله آمد متوجه می‌شویم او صادق نیست. چرا که اگر به نبوت خویش ایمان داشته باشد، با عزیزترین افرادش حاضر می‌شود و عزیزان خود را هم می‌آورد زیرا می‌داند که اتفاق ناگواری بر اثر لعنت و نفرین به آنان نخواهد رسید. وقت مباهله فرا رسید. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) هنگام حرکت به محل مباهله، دست حسن و حسین را گرفته بود، و علی پیش روی پیامبر و فاطمه (علیهم‌السّلام) پشت سر آن حضرت، حرکت می‌کردند.[۳] وقتی اسقف مسیحیان وضع حضور پیامبر را مشاهده کرد، گفت: من چهره‌هایی را می‌نگرم که هرگاه دست به دعا بلند کنند، و از خدا بخواهند که کوهی از مکه را از جا بکند، بی درنگ کنده می‌شود، بنابراین مباهله نکنید، که اگر مباهله کنید، همه مسیحیان هلاک می‌شوند و در سراسر زمین تا قیامت یک نفر مسیحی باقی نمی‌ماند. مهاجر و انصار برای تماشای صحنه و باخبر شدن از ماجرا حاضر شده بودند. همه دیدند که مسیحیان نجرانی حاضر به مباهله نشدند و قرار بر این شد که حکومت اسلامی را بپذیرند و هرسال به آنان مالیات بپردازند و در مواقع جنگ و تهدید حکومت اسلام با جان و مال خود از اسلام دفاع کنند.[۴] درس‌های مباهله مباهله درس حقانیت اسلام بر دین مسیحیت را با صدایی بلند اعلام می‌دارد. درسی که در همان روزگار مسیحیان نجران متوجه آن شدند، ولی تعصبات جلو آنان را گرفت و راه هدایت را برآنان بست. درس دیگر مباهله درس ایستادگی در راه حق و ایمان به آن است. اگر کسی به راهش ایمان داشته باشد از هیچ تهدیدی نمی‌ترسد و میدان را رها نمی‌سازد. کاری که در گذر زمان تمام انبیاء الهی آن را انجام دادند. و ما نیز باید از آنان درس بگیریم. اگر انسان راهش را مسیر حقیقت بشمارد مانند حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) از آتش هم نمی‌هراسد و به خدا توکل خواهد کرد. در جریان مباهله ما اهمیت تبلیغ اسلام و دعوت به آخرین دین الهی را به خوبی مشاهده می‌کنیم. امروزه با پیشرفت‌ها در فضای مجازی و بستری که شبکه جهانی اینترنت برای ما آماده ساخته است، به راحتی می‌توان پیام خود را به جهانیان مخابره کرد و باب مذاکرات علمی را باز کرد. یک مسلمان با عقائدی راسخ هیچگاه نباید از رساندن پیام الهی به دیگران شانه خالی کنند و از این مسئولیت مهم دست بکشد. درس دیگری که به راحتی می‌توان از مباهله فهمید مقام و منزلت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السلام) نزد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. مقامی که به فرموده امام رضا (علیه‌السلام) بالاتر از آن در عالم اسلام مقامی نیست. این مطلب را از مناظره و گفتگوی امام رضا (علیه‌السلام) با مأمون می‌توان دریافت.