🌷جلوه‌هایی از جمال اخلاقی در مکتب عاشـــورا ◻️حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام فرمودند: فَلَکُمْ فِیَّ اُسْوَةٌ: در وجود من برای شما شیعیان و دوستان من، بهترین الگو تبلور یافته و شما باید در همه‌ی ابعاد وجودی به من تأسّی کنید. یکی از ابعاد شخصيّت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام كه نقش اسوه بودن آن را بايد مدّ نظر داشت و از آن درس ‌آموخت و در قالب آن رفتار كرد، جمال اخلاقي اباعبدالله‌الحسين علیه‌السّلام و اهل‌بيت و اصحاب كرام آن حضرت است.  ◻️یک دانشمند مصري به‌نام عبّاس محمود عقّاد که نويسنده‌ي توانايی است و کتاب‌های متعدّدی هم در زمینه‌ی علوم و معارف اسلامي ‌و شخصيّت‌هاي بزرگ اسلامي نوشته، در رابطه‌ با شخصيّت اباعبدالله‌الحسين علیه‌السّلام در روز عاشورا‌ جمله‌ي جالبي دارد؛ مي‌گويد: در روز عاشورا بين خصلت‌هاي حسين علیه‌السّلام مسابقه درگرفته بود. صبر، رضا، تسليم، اخلاص، شجاعت، طمأنينه و آرامش، غيرت و... صفات بيشمار كمالي اباعبدالله‌الحسين علیه‌السّلام گويا با هم رقابت مي‌كردند. وقتی جمال اخلاقی آن حضرت را در روز عاشورا میبینید نمیدانید بر کدام‌یک از این صفات بیشتر تمرکز کنید. ◻️صحنه‌ی عاشورا، صحنه‌ی مسابقه‌ی فضیلتهای اخلاقی در وجود اباعبدالله علیه‌السّلام و در شعاع وجود آن حضرت، در اهل‌بيت و اصحاب كرام ایشان است. مردانگي و جوانمردانه جنگيدن، از آن فضیلت‌های بسیار بزرگ است. دو جلوه‌ی آن را عرض می‌کنم. يكي مال قبل از عاشوراست. ◻️وقتي مسلم‌بن‌عقيل به كوفه آمد، در منزل ‌هاني‌بن‌عروه اقامت کرد و ابن‌زياد به‌خاطر ‌اينكه‌ هاني‌بن‌عروه را از همراهي با مسلم‌بن‌عقيل بترساند، برای تهدید و شايد هم تطميع به خانه‌ی او آمد.‌ مسلم‌بن‌عقیل در خانه‌ی هاني‌بن‌عروه است و هانی از پيش قرار گذاشته بود كه وقتي ابن‌زياد آمد، من‌ به تو اشاره می‌کنم و همین‌که اشاره کردم، از پشت پرده بیا و كار ابن‌زياد را همين‌جا بساز و تمامش کن. ابن‌زياد‌ آمد، ‌هاني هم اشاره كرد؛ امّا مسلم پیدایش نشد. دوباره اشاره کرد، خبری نشد. سه باره، خبری نشد؛ مأیوس شد! ابن‌زياد ديدارش را كرد و حرف‌هايش را زد و رفت. وقتی كه او رفت، مسلم‌بن‌عقيل از پشت پرده بيرون آمد. ‌هاني گفت: چرا كار را تمام نكردي؟ مي‌توانستي با این کار همه‌‌ی ماجرا را تغيير دهي! مسلم گفت: ما اهل ترور و جنگ ناجوانمردانه نيستيم. ما رويارو مي‌جنگيم؛ از پشت سر حمله نمي‌كنيم.  ◻️شبيه ‌اين جلوه، در شب عاشورا اتّفاق افتاد. شب عاشورا شمر تا ‌نزديكي خيمه‌ي اباعبدالله علیه‌السّلام آمد؛ كاملاً هم در تيررس بود. حتّی بعضي از اصحاب خدمت حضرت آمدند و از اباعبدالله علیه‌السّلام اجازه ‌خواستند که شما اجازه دهید ما كار این را همین الان تمام کنیم. اباعبدالله علیه‌السّلام فرمودند: نه! ما اهل ‌اين كار نيستيم. ما اهل ناجوانمردانه دشمن را از پا در‌آوردن نيستيم. ما اگر هم مي‌جنگيم مردانه مي‌جنگيم؛ رویارو می‌جنگیم.  ◻️بنابراین، درس مردانگی در رویارویی حتّی با دشمن و ناجوانمردانه نجنگیدن، از درس‌های بزرگی است که ما در مکتب اخلاقی عاشورا می‌آموزیم. ☑️ @ahlevela