🍀گنهکار با محبت
فردی چهار گناه بزرگ را خیلی دوست میداشت. گویا به آن عادت کرده بود. روزی توفیق شرفیابی به محضر حبیب و بهترین مخلوق خدا، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را پیدا نمود. در محضر نورانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشست. بعد از مدتی که به صورت نورانی او نگاه کرد و به صحبتهای ایشان گوش داد، به شدت تحت تأثیر نورانیت و معنویت حضرت قرار گرفت. به همین علت رو به حضرت کرد و عرض نمود:
«اى رسول خدا! چهار گناه را خیلی دوست دارم: ارتباط جنسی نامشروع، شرابخوارى، دزدى و
#دروغ. اما هر کدام را که بفرمایید به خاطر شما ترک مىکنم».
حضرت فرمود: «دروغ را رها کن». مرد رفت و تصمیم به رابطه نامشروع گرفت؛ اما با خود گفت: اگر پیامبر از من بپرسد [که زنا کردهاى یا نه؟] اگر انکار کنم، قولى را که به ایشان دادهام شکستهام و اگر هم اقرار کنم، حد مىخورم». تصمیم گرفت دزدى کند، بعد تصمیم گرفت شراب بخورد؛ اما هر بار همین فکر را با خود کرد. لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض کرد: «شما راه را بکلى بر من بستید؛ من همة این کارها را رها کردم».
📗ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص