۰۰۰)ا( خدای حبیب نجار)ا(۰۰۰ پادشاه به نجارش گفت باید تابوتی از خوشه گندم برایم بسازی و گرنه اعدامت میکنم و حبیب نجار این کارو بلد نبود نجار آن شب نتوانست بخوابد. همسر نجار گفت: مانند هرشب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد صبح صدای پای سربازان را شنيد، چهره اش دگرگون شد و با نااميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد و با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند. دو سرباز باتعجب گفتند: پادشاه مرده است، از تو می خواهيم تابوتی برايش بسازی، چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت، همسرش لبخندی زد و گفت: مانند هرشب آرام بخواب،زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند این ضرب المثل میان کُردها هست. "پناه میبرم به خدای حبیب نجار" چون این نجار اهل کُرد میباشد. https://eitaa.com/hedauatboroujerd