تا دلتان بخواهد هم می‌شود برای این امر مثال زد. مثلاً وقتی حوصله‌مان سر می‌رود به‌جای اینکه نشاط را با تفکر در خودمان و نعمت‌هایی که خدا داده به دست آوریم از خانه بیرون می‌زنیم، به طبیعت می‌رویم، یا هزار کار دیگر می‌کنیم جز اینکه به خودمان رجوع کنیم. چرا؟ چون دنبال نشاط خارج از خودمان می‌گردیم. اگر بخواهیم بفهمیم چرا حوصله‌مان سر رفته هم اغلب عاملش را در خارج دنبال می‌کنیم. به خودمان رجوع نداریم. چرا رجوع به خود نداریم؟ یک عاملش ترس است. برخی از ما به‌خاطر کارهایی که کرده‌ایم از اینکه به خودمان نظر کنیم می‌ترسیم. یکی کبر و عجب است. آن‌قدر به خودمان نظر کرده‌ایم که به خودبینی و خودپسندی بدل شده و خیلی از جنبه‌هایی را که باید در خودمان ببینیم و کشف کنیم را نمی‌بینیم. به قول لسان‌الغیب: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. یا به فرموده پیامبر اعظم (ص): «حبک للشیء یعمی و یصم»، عشق تو به چيزى، كور و كرت می‌کند. وقتی فقط خودم را دیدم و پسندیدم دیگر هیچ مشکلی تقصیر من نیست و عامل تمام مشکلات من دیگران هستند. یکی تنبلی است. چه کسی حوصله‌اش را دارد که کار سخت‌تر را انجام بدهد. آن هم وقتی منافعش را نمی‌بیند. چون بشریم و فقط در صورتی کار سخت‌تر را انجام می‌دهیم که منافع قابل‌توجهی داشته باشد. حال اگر منافعی باشد و ما ندانیم و نبینیم باز سراغ آن کار سخت نمی‌رویم. اینجا هم منافع رجوع به خود و تغییر در خود را نمی‌بینیم. یکی حرف مردم است. حرف دیگران هم مانع بزرگی برای تغییر ماست. خیلی از اوقات به‌خاطر دیگران زندگی می‌کنیم. مثلاً دختری که حجاب درستی ندارد به‌خاطر اینکه دوستانش مسخره‌اش نکنند، شماتتش نکنند، اگرچه می‌فهمد که حجاب خوب است؛ اما سمتش نمی‌رود. چون تحمل حرف دیگران را ندارد. برخی هم به‌خاطر حرف مردم حجاب دارند. می‌شناسم کسانی را که در گذشته محجبه بودند و شاید به دیگران هم توصیه می‌کردند؛ اما امروز در محیطی دیگر هستند و حجاب را کنار گذاشته‌اند. مخلص کلام، برای تغییر باید به خودمان رجوع کنیم. ✍️ ▶️ @sorkhab_ir 🆔 @ahmadzakeri_ir