به یاد می آورم جشنوواره را غروب ها، وقتی صدای اذان ازبلندگوهای مدرسه شنیده میشود...🕌 در حیاط،یکم آنطرف تر از سقاخانه، آماده ی اقامه ی هشتمین رکعت نماز عشق میشوم….📿 روی موکتهای جلوی غرفه ی دخترانه،نشسته ام ،چند دقیقه ای تا شروع جشن و‌مراسم فاصله ست طبق معمول تا وقت خالی پیدا میکنم با امام رضا حرف میزنم…🤲🏻😭 💚حضرت رضاجااانم💚 درحریم و حیاطت نشسته ام؛ اماااااااا... در کنار تو،نشانه ای از اسم و فامیلم نیست..درکنار تو،اسمم نوکر هست،سعادت هست اصلاا در کنار تو دلم،همسایگی ِخداست!!😍🕋 من با آرامش نشسته ام و روحم پر از درد هایی ست که به دست تو شفا گرفته آقا.. 🤲🏻میداانی رئوف ِمن⁉️ اینجااا من،رازهایی دلم را بر دست گرفته م و روبروبروی تو نماز شده ام...📿🗯 قنوت نمازم پر از گره هایی است که به دست تو باز میشود آقا،،،🤲🏻😍 تو امااا مرا جواب باش 🙏🏻 من سخت به معجزه های اجدادیِ تو پایبندم...🤝 دروغ چرااا⁉️ من اینجا،به سقاخانه ی وسط حیاط، به رنگِ آسمانِ جشنواره،حتی به آهویِ پایِ سن!!🕌 عجییب مؤمنم🤚 این ها ،دلخوشیِ هر ساله ی من هستند… و‌این دلخوشی ها،همان جاده هایی هستند که مرا از جشنواره ی آه و آهوی کاشان به حرم ِسلطان در مشهد میرساانند... 🦌👣❤️‍🩹🕌 💚آقای من... اینجا،خادمانت به صف می ایستند تا یکی یکی برای مهمان هایت ادایِ احترام کنن و میدانم که مهمان هایت هم مثلِ من تنها نیستند، لشکری از حاجت و سیلی از اشک را با خود همراه کرده اند امااا یقین دارم تا آنهاا دست پر به خانه برنگردند،جشن تمام نمیشود…😍😭 🤳با ما همراه باشید:🔰 ═•ஜ🍃🌸🍃ஜ•═ https://eitaa.com/ahoahoo_dokhtar ═•ஜ🍃🌸🍃ஜ•═