◼شب هشتم به نام حضرت علی اکبر علیه السلام◼
◾ اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلي هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِك...
👈 بارالها! بر اين مردم گواه باش كه جواني به مبارزه آنان شتافت كه در خلقت و خوي و گفتار، شبيه ترين مردم به فرستاده توست...
◾ السَّلامُ عَلَیكَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّى اللّه ُ عَلَیكَ و عَلى أبیكَ، إذ قالَ فیكَ : قَتَلَ اللّه ُ قَوما قَتَلوكَ ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنیا بَعدَكَ العَفا
👈 سلام بر تو ، اى نخستین كُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل ! درود خدا بر تو و بر پدرت، آن گاه كه در باره ات فرمود:
👈 «خدا ، بكُشد آن گروهى را كه تو را كُشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان كردند. و چه جسارتى در هتكِ حرمت پیامبر ! پس از تو ، خاك بر سرِ دنیا !»
📚زیارت شریف ناحیه مقدسه
◾ شیخ صدوق(ره) به نقل از امام زین العابدین علیهم السلام می نویسد:
👈 هنگامى كه على اكبر علیه السلام براى مبارزه به سوى دشمن رفت، چشمان حسین علیه السلام، گریان شد و گفت :
👈 اللّهُمَّ كُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ إلَیهِمُ ابنُ رَسولِكَ، وأشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ
👈«خدایا ! تو بر ایشان گواه باش ، كه فرزند پیامبرت و شبیه ترینِ مردم به او در صورت و سیرت ، به سوى آنان مى رود» .
◾ سید بن طاووس(ره) در «الملهوف» ص۱۶۶ می نویسد:
👈على اكبر علیه السلام كه از زیباروى ترین و خوش خوترینِ مردم بود، بیرون آمد و از پدر، اجازه نبرد خواست . امام علیه السلام به او اجازه داد. سپس ، مأیوسانه به او نگریست و سرش را پایین انداخت و گریست .
👈 سپس گفت: «خدایا ! گواه باش . جوانى به نبرد آنها مى رود كه از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن ، شبیه ترینِ مردم به پیامبر توست و ما هر گاه مشتاق پیامبرت مى شدیم، به او مى نگریستیم». سپس، بانگ برآورد و فرمود: «اى پسر سعد! خداوند، رَحِمت را قطع كند، همان گونه كه رَحِم مرا قطع كردى.»
◾ صدوق در الأمالی ص 226 مینویسد :
👈 علی اکبر علیه السلام به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد. آن گاه، ده تن از آنان را كُشت و سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت: اى پدر ! تشنه ام. حسین علیه السلام فرمود:
👈 «شكیبایى كن، پسر عزیزم! جدّت با كاسه اى پُر به تو مى نوشانَد» او باز گشت و جنگید و 44 تن از دشمنان را كُشت.
◾ تاریخ الطبرى به نقل از ابو مِخنَف می نویسد: زُهَیر بن عبد الرحمان برایم نقل كرد كه : مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عبدى لیثى، او را دید و گفت:
👈 گناهان عرب بر دوش من، اگر بر من بگذرد و چنین كند و من، پدرش را به عزایش ننشانم !
على اكبر علیه السلام ، با شمشیرش به دشمن حمله مى بُرد كه بر مُرّة بن مُنقِذ گذشت . او نیزه اى به على اكبر علیه السلام زد و او [بر زمین] افتاد .
👈 على اكبر علیه السلام، ندا داد: اى پدر ! سلام بر تو ! این، جدّم است كه به تو سلام مى رساند و مى فرماید: «زودتر ، به سوى ما بیا».
◾ همچنین سلیمان بن ابى راشد، از حُمَید بن مسلم اَزْدى برایم نقل كرد كه:
👈 در روز عاشورا، به گوش خود شنیدم كه حسین علیه السلام مى گوید:
«خدا، بكشد كسانى را كه تو را كشتند، اى پسر عزیزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى] رحمان و بر هتك حرمتِ پیامبر! دنیا، پس از تو ویران باد!
و گویى هم اینك به زنى مى نگرم كه مانند خورشیدِ به گاه طلوع، به سرعت، بیرون دویده، ندا مى دهد:
👈 اى برادرم و فرزند برادرم! در باره او پرسیدم. گفته شد: این، زینب، فرزند فاطمه دختر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است.
آن زن آمد تا خود را بر روى [پیكر] على اكبر علیه السلام انداخت. حسین علیه السلام نزد او آمد و دستش را گرفت و او را به خیمه، باز گردانْد. سپس، حسین علیه السلام به پسرش روى آورد و جوانان [خاندان] او نیز همراهش آمدند. حسین علیه السلام فرمود: «برادرتان را ببرید !» آنان، او را از آن جایى كه بر زمین افتاده بود ، بُردند و در خیمه اى نهادند كه جلوى آن مى جنگیدند ...
#محرم