حکایت قافلهی من و تو
اول سفر به حریم عبدالعظیم حسنی مشرف شدیم.
در مسیر کاروان پیاده از نیشابور شقایقهای گلگون کنار جاده انگار خبر از شهادت می دادند.
من مشهدالرضا بودم که خبر بهتآور رسید... اما شرایط اجازهی ماندن تا روزی که شهدا برسند به مشهد، به من نداد. از مشهدالرضا راهی شدیم، قافلهی شهدا به قم رسید و ما روز بعدش به قم رسیدیم و بعد به سمت شهرمان. در طول راه در دل دعایم این بود که شده حتی چند دقیقه قافلهی ما و شهدا به هم برسند و در تشییعشان باشم اما این حسرتها و خواستنها راه به جایی نبرد و تنها فراق و اشک همراهم بود...
حالا شهدا به مشهدالرضا و حرم حضرت عبدالعظیم رسیدند...
کاش این قافلهها به هم می رسیدند!💔
فاطمه حسینپور | مشهدالرضا _ قم _ گیلان | ۲ خرداد
🌿
@akasbanoo_ir