124. اخلاص آيت الله بهجت‏ حجت الاسلام و المسلمين على آقاى بهجت درباره پدرش گويد: شخصى از علما به نام آقاى رحمانى برايم گفت: بار اولى كه آمدم در منزل شما را زدم، بعدازظهر بود كه يك پيرمردى با لباس خانه آمد در را باز كرد و گفت: بفرمائيد، كارى داريد؟ گفتم: با آقا كاردارم. گفت: بفرمائيد. گفتم: نه، با خود ايشان كار دارم. گفت: امرتان چيست؟ گفتم: ببخشيد خودشان اگر باشند .... ايشان فرمودند: همين اندازه مقدور است، با خودم گفتم شب مى‏روم مسجد با خود آقا صحبت مى‏ كنم. شب آقا كمى دير كرد. بعد ديدم كه يكى آمد به سرعت رد شد و به سمت محراب رفت. قيافه‏ اش شبيه همان خادمى بود كه در منزل را باز كرده بود.