❇️((لطافت روح میرزا جواد آقاتهرانی))
سبزی فروش محله میگفت:
یک روز جناب میرزا تشریف آوردند و مقداری سبزی خریداری نمودند.
پس از نیم ساعت دیدم ایشان سبزی به دست به طرف مغازهام می آیند، خیلی ناراحت شدم زیرا با خود فکر کردم که شاید سبزی ها خراب بوده و آقا پس آوردند، خیلی خجالت کشیدم و در فکر بودم که چه بگویم. در همین خیالات بودم که دیدم ایشان با آن قد خمیده و چهره ملکوتی وارد مغازه شده اند و فرمودند :این سبزیها را از کجا برداشتی و به من دادی؟ عرض کردم :چطور مگه؟ فرمودند :وقتی سبزیها را منزل بردم، دیدم یک مورچه در میان سبزی هاست و احتمال دادم که لانه مورچه باید درون مغازه شما باشد و من او را آواره کرده ام حالا خودم او را آوردهام تا از جایی که برداشته ای بگذارم، تا به راحتی به سوی لانهاش حرکت نماید.
📚کتاب خاطراتی ازایینه اخلاق