✍ داستان زیبا از قدیمای آران وبیدگل به قلم رمضانعلی رحمتیآرانی فعال فرهنگی
◀️ قدیما در منطقهی کویری ما (آران وبیدگل) خریدهای خانوادههای کشاورزان بهصورت نسیه کاری ویا معاملهی پایاپای بود
👈 تا حدود ۷۰ سال پیش مزد سلمانیها و دلاکها وحمامیها را بصورت نقد نمیپرداختند بلکه بصورت سالانه بود که بهنگام برداشت خرمن آنها با الاغ به مزرعهها رفته ومقداری جو وگندم برای یکسال حمام رفتن و سلمانیکردن میگرفتند 🤭
👈 و ازحدود ۷۰ سال پیش به بعد، سالها بود که خریدها یا معاملهها، پایاپای انجام میگرفت آنهم به دوطریق :
- یا بصورت روزانه که مقداری محصول کشاورزی یا فرآوردههای دامی را به مغازهها برده وجنس میخریدیم
- و یا بصورت دراز مدت، که چوب خطی در مغازههای بقالی ونانوایی و قصابی داشتیم، چوب خط که پر میشد گوسالهی یا بزغالهای یا محصولات کشاورزی به آنها میدادیم و تسویه حساب مُ وَ کَر = میکردیم
👈 بعضی مغازهداران هم به جای چوب خط دفتر نسیهای داشتند که باخط سیاقی مینوشتند (عکس۴)
👈 ما با شادروان حاج سیفالله شایی (شاهی) قصاب خوب محلهی عباسآباد آران سر وحساب و چوب خط داشتیم، او قصابی مردمدار و نجیب بود، در وزن کردن گوشت با مروت و سخی بود، خدابیامرز آبروی مشتری راحفظ میکرد و باکم و زیاد زمان بدهی او میساخت☺️
از او فرزندان مودب و خوبی به یادگار مانده یکی از آنها استاد احسان است که راه پدر را ادامه میدهد
👈 برادران و فرزندان شاهیها اکثراً قصاب، مشتی و باصفا بوده و هستند و این صفت جوانمردی را از پدرشان مرحوم صادق که مشهور بود به صادق عرب و اجدادشان که از ایلهای اطراف شیراز بوده و به آران مهاجرت و به شغل شترداری و دامداری وچوپانی مشغول بودند به ارث بردهاند
روح امواتشان شاد و تن بازماندگان بسلامت باد...
💢 برای همراهی با ما روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2283471151Cfe134958b2