📝 شعری درباره شهادت مولاامیرالمومنین علی علیه‌السلام: ... 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 آنشب که خون ازدیدۀ افلاک میریخت دست حسن برجسم باباخاک میریخت آنشب حسین خاک یتیمی ریخت بر سر خاک از غم یار صمیمی ریخت بر سر مظلوم عالم بود ومظلومانه میرفت چون فاطمه باغربتی ازخانه میرفت برغربتش تابوت آنشب گریه می کرد ازفرش تا لاهوت آنشب گریه می کرد نابخردان فرق ولایت را شکستند واللهِ اَرکان هدایت را شکستند مظلوم عالم راکسی نشناخت افسوس آخرجهالت کاراوراساخت افسوس تاازقفس آزادگشته روح وجانش «فُزتُ بِرَبِّ الکَعبه»گل کرداززبانش دیگرعلی راحت شدازنامردمی ها بافرق خونین رفته آخرپیش زهرا ازبسکه بااشک یتیمان سوخت تب کرد تادردعایش مرگ خودازحق طلب کرد اوف برتوای کوفه چه کردی باامامت همچون علی دیگر نیابی تا قیامت برجسم بی جان یتیمان توجان بود برسفره های خالی شان آب ونان بود اوف برتوای کوفه چراکشتی علی را خاموش کردی آن صدای منجلی را ای کوفه میدانی که مولاچه کشیداست ای چه بسا نان داده ونفرین شنیداست تامی شدنداز نان وخرمای علی سیر گفتند یارب داد ما را از علی گیر دیگر کتاب عمر مولا بی ورق شد آن دستهای خیبری اش بی رمق شد آن دست های نازنین ازکار افتاد دیگر امیرالمومنین ازکار افتاد دستی که اشک ازاین یتیمان پاک میکرد دیدند حسن آن را درون خاک میکرد این بی پناهان جزعلی یاری ندارند دیگر یتیمان یار و غمخواری ندارند آقای من رفتی حسن شد بی قرارت مولا حسین بر سرزند گِرد مزارت زینب دوباره داغ مادرکرده احساس صورت به خاک قبرتو بنهاده عباس قربان شوم گریه کنِ جان برلبت را هم ام کلثوم وحسین و زینبت را قربان مظلومیتت گردم علی جان رنج و مرارت های تو بگرفته پایان راحت شدی دیگر تواز زخم زبانها دیگر نمی بینی جفای کوفیان را کوفه کند در کارهایت موشکافی روزی محبت های تو گردد تلافی روزی شود مهمانشان نور دوعینت لب تشنه می بُرّند سرازجسم حسینت «مداح»بیش ازهرکه زینب بیند آزار او رااسیری می برندش سوی بازار 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید