✳️ مثنوی از مرحوم آغاسی: ⭐️ قسمت دوم و پایانی ⭐️ چیست حاصل زین همه سیروسلوک؟ پا و تاول، چهره و چین و چروک سال ها صورت ز صورت بافتیم تا ز صورت‌ها كدورت يافتيم يك نفر بر قامتی رعنا نبود يك رسوخ از لفظ بر معنا نبود گرچه قرآن را مرتب خوانده‌ايم از قلم نقش مركب خوانده‌ايم سوره‌ها خوانديم بی وقف و سكون كس نشد واقف به سرّ «يسطرون» سرّ حقّّ مسطور ماند و در كتاب عالمان علم صورت در حجاب ای برادر عالمان بی عمل همچو زنبورند ليكن بی عسل علم‌ها مصروف هيچ و پوچ شد جان من برخيز! وقت كوچ شد از نفوذ نفس خود امدادگير سير معنا را ز مجنون يادگير ای خوش آن جهلی كه ليلایی شوی هر نفس لاگوی ، الاّیی شوي تا به كی در لفظ مانی همچو من؟ سير معنا كن چو هفتاد و دو تن همچو يحيی گر نهی سر در طبق می شود عريان به چشمت سرّحق شيعه يعنی عشق‌بازی با خدا يك نيستان تك‌نوازی با خدا شيعه يعنی هفت خطی در جنون شيعه طوفان می‌كند در كاف و نون شيعه يعنی تندر آتش فروز شيعه يعنی زاهد شب، شير روز شيعه يعنی شير، يعنی شيرمرد شيعه يعنی تيغ عريان در نبرد شيعه يعنی تيغ، يعنی موشكاف شيعه يعنی ذوالفقار بی غلاف شيعه يعنی «سابقون السّابقون» شيعه يعنی يك تپش عصيان و خون شيعه بايد آب‌ها را گِل كند خط سوم را به خون كامل كند خط سوم خط سرخ اولياست كربلا بارزترين منظور ماست شيعه يعنی بازتاب آسمان بر سَر نی، جلوه رنگين كمان پرچم زلفت رها در باد شد وز شميمش كربلا ايجاد شد آنچه شرح حال خويشان تو بود تاب گيسوی پريشان تو بود می سزد نی، نكته‌پردازی كند در نيستان آتش اندازی كند صبر كن نی از نفس افتاده است ناله بر دوش جرس افتاده است كاروان، بی مير و بی پشت و پناه در غل و زنجير، می افتد  به راه می رود منزل به منزل در كوير تا بگويد سرّ بيعت با غدير شيعه يعنی امتزاج نار و نور شيعه يعنی رأس خونين در تنور شيعه يعنی هفت وادی اضطراب شيعه يعنی تشنگی در شط آب شيعه يعنی دعبل چشم انتظار می كشد بر دوش خود چهل سال دار شيعه بايد همچو اشعار كميت سر نهد بر خاك پای اهل بيت يا فرزدق‌وار در پيش هشام ترك جان گويد به تصديق امام مادر موسی كه خود اهل بلاست جرعه نوش از باده جام بلاست در تب پژواك بانگ الرّحيل می دهد فرزند بر دامان نيل نيل هم خود شيعه مولای ماست اكبر اوييم و او ليلای ماست اين سخن كوتاه كردم والسّلام شيعه يعنی تيغ بيرون از نيام 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید