آیت الله بهجت و جوان گناهکار
📌یک روز جوانی از تهران که سر و وضع درستی هم نداشت سر نماز آیتالله بهجت میآید؛ حاج آقا در حال ذکر و تعقیبات بعد از نماز بودند که این جوان بلند میگوید حاجآقا من با شما کار دارم، اطرافیان آقای بهجت به او می گویند: باشد حالا همه با ایشان کار دارند فعلاً آقا دارد ذکر میگوید.
☘بعد از اینکه آیتالله بهجت بلند میشوند که بروند این جوان سؤالش رو میپرسد و میگوید که آقاجان من زیاد گناه میکنم چیکار کنم که گناه نکنم.
آقای بهجت هم میمانند به ایشان چه بگویند؛
میفرمایند مثلاً قیامت رو در نظر بگیر و… .
جوان هم میگوید نمیشود یک راه حل بهتر بگویید؟!
این جوان در اون شلوغی میرفت کنار و دوباره میآمد گیر میداد. میگفت من الان می خواهم بروم تهران الان بساط گناه فراهم است یک چیزی بگویید جواب بدهد امشب باید جواب بدهد!!
☘اطرافیان که هر کاری کردند ایشون متقاعد بشود نشد تا اینکه رسیدیم درب منزل آقا بهجت؛ آقا میخواستند خداحافظی کنند به این جوان میگویند که بیا داخل منزل.
بعد از این که این جوان بیرون میآید یکی از شاگردان آقای بهجت به ایشان میگویند که آقا به جز این جوابهای عمومی چی فرمودند؟
این جوان میگه که آقای بهجت فرمودند: این کا رو بکن گفتم نمیشه، هر چی گفت گفتم نمیشود.
👈
آیت الله بهجت بعد می فرمایند که خب پس هر موقع گناه میکنی بعدش یک استغفار بکن. این رو که می تونی؟! گفتم آره این رو میتونم.
فرمودند: خب برو!
به
#اخلاق_عملی بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2943615170Cc0541e3711