بابا یعنی پناه یک آدم. یعنی کسی که وسط دعواهای کودکانه به آغوشش امید داری، یعنی قدرتمند ترین انسان روی زمین برای هر بچه، کسی که در تصور فرزندش هر ناممکن و ناشدنی را در جیب‌های کتش پنهان کرده و هیچکس از او قوی‌تر نیست. بابا یعنی مردی که شب‌ها با لبخند به خانه بر می‌گردد و همیشه شکلات و چیزهای خوشحال کننده در جیب‌هاش دارد. بابا یعنی صبح‌های زمستان کسی از خواب بیدارت کند که «بلند شو ببین چه برفی آمده!» یعنی «دعا کنید امسال عیدی بدهند می‌برمتان شمال» و عیدی می‌دهند و نمی‌بردمان شمال و همیشه زخم‌های عمیق‌تری برای بستن دارد. بابا یعنی یک‌تنه با مشکلات جهان جنگیدن، یعنی عیدها برای بچه‌ها لباس خریدن و با شادیِ آن‌ها شاد شدن. یعنی آجیل و پشمک و کلوچه‌ی عید در دست از راه رسیدن و ذوق بچه‌ها را نگاه کردن. بابا یعنی قلقلک‌های غافلگیرانه و مسافرت‌های ناگهانی. بابا یعنی تکه‌ی بزرگی از قدرت و مهربانی خدا در وجود یک نفر. خدایا مراقب همه‌ی باباها باش، ظریف نیستند، ولی بیش از توان‌شان مهربانند و بخشنده. خدا کند هیچ بابایی هیچ‌جوره شرمنده‌ی بچه‌هاش نباشد. خدا کند همیشه چوب جادوییِ باباها برای برآوردن آرزوهای بچه‌هاشان، پر از معجزه و لبخند باشد. خدا کند...✨ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ @akse_nab