#شرح_خطبه۴(بخش۳)
#بخش_آخر
🔸امروز پرده ها را کنار مى زنم!
جمله هاى متعدّدى که در اين فراز از کلام آمده است هر کدام اشاره به نکته مهمّى دارد و به نظر مى رسد که در لابه لاى اين جمله ها، جمله هاى بيشترى بوده است که مرحوم «سيّد رضى»(ره) به هنگام تلخيص کردن، آنها را ساقط نموده است. چرا که سيره مرحوم «سيّد رضى»(ره) بر اين قرار داشته که از خطبه ها گلچين مى کرده و قسمت هايى را کنار مى گذاشته; گاهى بيشتر و گاهى کمتر.
✅به هر حال نخستين نکته اى را که امام(عليه السلام) در اين جا به آن اشاره مى کند اين است که مى فرمايد: «من امروز (حوادث) بى زبانى که صد زبان دارد براى شما به سخن در مى آورم (تا حقايق را فاش کند)» (اَلْيَوْمَ اُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْماءَ ذاتَ الْبَيانِ).
👈«عجماء» به معناى حيوان بى زبان است، ولى گاه به حوادث و مسائل ديگرى که سخن نمى گويد نيز اطلاق مى شود و لذا بسيارى از شارحان نهج البلاغه معتقدند که «عجماء» در اين جا اشاره به حوادث عبرت آميزى است که در عصر او يا در گذشته، روى داده و هر کدام براى خود زبان حالى دارند و انسانها را پند و اندرز مى دهند. امام پيامهاى آنها را با بيان رساترى در اين جا و در موارد ديگر بيان مى کند و نکته هاى عبرت آموز آنها را شرح مى دهد.
اين احتمال نيز داده شده است که منظور از آن 👈صفات کمال خود آن حضرت و يا اوامر الهى است که اينها نيز گويى خاموشند و امام سخنان آنها را بازگوى مى کند.
✅در جمله دوّم امام(عليه السلام) با قاطعيّت مى فرمايد: «آن کس که از دستورات من تخلّف کند از حق دور گشته است زيرا از زمانى که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن ترديد نکرده ام (بنابراين آنچه مى گويم حق است و هرکس تخلّف کند از حق فاصله گرفته)» (عَزَبَ رَأىُ امْرِىء تَخَلَّفَ عَنّى، ما شَکَکْتُ فِى الْحَقِّ مُذ اُريتُهُ).
👈در واقع صدر و ذيل اين کلام از قبيل علّت و معلول يا دليل و مدّعاست و با توجّه به اين که امام(عليه السلام) در دامان حق پرورش يافته و در آغوش پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بزرگ شده و همواره کاتب وحى و شاهد معجزات بوده و از همه بالاتر «بابُ مَدينَة عِلْمِ النَّبى(صلى الله عليه وآله وسلم)» و به منزله در ورودى براى شهر علم پيامبر بوده است و علاوه بر عالم ظاهر، به عالم شهود و باطن راه يافته است، اين سخن هرگز ادّعاى گزافى نيست.
👈بعضى از شارحان احتمال ديگرى در جمله «عَزَبَ رَأىُ امْرِىء...» داده اند و آن اين که از قبيل نفرين باشد يعنى: «دور باد رأى کسى که از دستوراتم تخلّف کند» ولى معناى اوّل مناسب تر به نظر مى رسد.
در سوّمين جمله، به پاسخ سؤالى مى پردازد که بعد از داستان «جنگ جمل» به ذهن بعضى مى رسيد و آن اين که چرا امام(عليه السلام) از ماجراى اين جنگ نگران بود؟
✅مى فرمايد: نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبود بلکه به خاطر اين بود که مبادا با آمدن همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به ميدان، و فرياد دروغين خونخواهى قتل «عثمان» و حضور جمعى از صحابه پيمان شکن در لشکر دشمن، گروهى از عوام به شکّ و ترديد بيفتند، درست همانند نگرانى موسى به هنگام رويارويى با ساحران. «موسى هرگز احساس ترس نسبت به خودش نکرد، بلکه از اين مى ترسيد که جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه کنند و مردم را به گمراهى بکشانند» (يُوجِسْ مُوْسى(عليه السلام) خِيفَةً عَلى نَفْسِهِ بَلْ اَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ).
👈اين جمله اشاره به آيات سوره «طه» است آن جا که خداوند مى فرمايد: «قالُوا يا مُوْسى اِمّا اَنْ تُلْقِىَ وَ اِمّا اَنْ نَکُونَ اَوَّلَ مَنْ اَلْقى، قالَ بَلْ اَلْقُوا، فَاِذا حِبالُهُمْ و عَصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ اِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنّها تَسْعى فَاَوْجَسَ في نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى; ساحران گفتند اى موسى! آيا تو اوّل عصاى خود را مى افکنى يا ما اوّل باشيم؟ گفت: شما اوّل بيفکنيد، در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسيد که حرکت مى کند، موسى ترس خفيفى در دل احساس کرد» (مبادا مردم گمراه شوند)»!
✅در چهارمين جمله به مردم و بازماندگان جنگ جمل هشدار مى دهد که: «امروز ما و شما در جادّه حق و باطل قرار گرفته ايم (يا به تعبير ديگر بر سر دو راهى حقّ و باطل قرار گرفته ايم که ما به سويى مى رويم و شما به سوى ديگر! ما در متن حق هستيم و متأسفانه شما بر باطل و در لبه پرتگاه!)» (اَلْيَوْمَ تَواقَفْنا عَلى سَبيلِ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ).
📛درست چشم باز کنيد و وضع خود را ببينيد که بر امام زمانتان خروج کرده ايد! احترام بيعت را نگه نداشته و پيمان الهى را شکسته ايد! و در ميان مسلمين شکاف ايجاد کرده ايد! و خونهاى گروه عظيمى را ريخته ايد! و مسئوليت بزرگى در پيشگاه خدا و براى «يوم المعاد» جهت خود فراهم کرده ايد! نيک بينديشيد و در وضع خود تجديدنظر کنيد!