🎆نشان دادن امام زمان (علیه السلام) به عالم زیدی توسّط سیّد ابوالحسن اصفهانی:
🔅یکی از دانشمندان ورهبران مذهبی زیدیّه که به خاطر هوش سرشار ودانش بسیارش به او عنوان بحرالعلوم داده بودند در مورد امام عصر (علیه السلام) چون وچرا داشت ووجود آن گرامی را انکار می کرد در یمن می زیست امّا همانجا ضمن ایجاد شکّ وشبهه در این مورد به رهبران فکری وعلمای بزرگ حوزه ها نامه می نوشت وآنان را به بحث ومناظره می طلبید ودلیل وبرهان برای اثبات وجود گرانمایه کعبه مقصود وقبله موعود امام عصر (علیه السلام) از آنان می خواست.
❄️موجی از دلیل وبرهان به سوی او ارسال شد، امّا او قانع نشد وضمن نامه ای به مرجع گرانقدر جهان تشیّع آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی از او خواست تا در این مورد خود وارد عمل گردد واگر پاسخ قانع کننده ای دارد برای او بنویسد.
🌾آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی طیّ پیام کتبی به یمن از عالم زیدی مذهب دعوت کرد تا به نجف وکنار تربت مقدّس امیرمؤمنان (ع) سفر کند ودر آنجا مهمان او باشد وپاسخ قانع کننده را بطور شفاهی ورویارو از «سیّد» دریافت دارد.
🍀دانشمند یمنی دعوت رهبر شیعیان را پذیرفت وهمراه با فرزندش که سیّد ابراهیم نام داشت وگروهی از پیروانش به سوی نجف حرکت کردند وپس از ورود به نجف در فرصتی مناسب به دیدار آیت الله اصفهانی شتافتند.
🌿عالم زیدی مذهب گفت: «حضرت آیت الله! ما طبق دعوت کتبی شما راه طولانی میان یمن تا نجف را با شور واشتیاق پیمودیم اینک امیدواریم جوابی قانع کننده در مورد وجود دوازدهمین امام نور، به ما بیان کنید تا وجدان ما آرام گیرد ودر این مورد به باور ویقین برسیم در این صورت است که مسافرت ما ثمربخش بوده وبه آرزوی قلبی خویش رسیده ایم».
🍁سیّد ابوالحسن اصفهانی در پاسخ فرمود: «اینک خستگی راه را، با استراحت از خود برطرف کنید تا شب آینده پاسخ اشکال شما را به یاری خدا خواهم داد».
⭐️دانشمند یمنی وپسرش پذیرفتند وبه استراحت پرداختند. فردا شب به منزل شخصی سیّد ابوالحسن اصفهانی شتافتند وپس از صرف شام وپذیرایی از آنان، بحث وگفتگو در مورد وجود گرانمایه خورشید فروزان رخ بر کشیده در پس ابرها، آغاز شد بحث به درازا کشید پاسی از نیمه شب گذشته بود وبحث آنگونه که می باید به ثمر ننشسته بود که «سیّد ابوالحسن» به یکی از کارگزاران بیت خود فرمود: «مشهدی حسین! مشعل را بردار تا جایی برویم».
وآنگاه خطاب به عالم یمنی وپسرش فرمود: «برویم».
پرسید: «کجا؟»
🕊فرمود: «برویم تا وجود گرانمایه آن حضرت را به شما نشان دهم وشما با دیدگان خود جمال جهان آرای او را بنگرید تا هیچ تردیدی بر جای نماند وبه اوج یقین نائل آیید».
✨علاّمه محقّق حاج سیّد محمّد حسن میرجهانی که خود در آن نشست حضور داشته است می گوید: «ما با شنیدن سخنان آیت الله سیّد ابوالحسن شگفت زده برخاستیم تا همراه آنان برویم، امّا سیّد ابوالحسن نپذیرفت وفرمود:«تنها بحرالعلوم یمنی وفرزندش سیّد ابراهیم با من می آیند».
🍃آنان در دل شب رفتند وما را به همراه خود نبردند، فردای آن شب هنگامی که عالم زیدی مذهب وپسرش را دیدم واز آن دو جریان شب گذشته را جویا شدم آنان با همه وجود گفتند: «سپاس خدای را که ما را به مذهب خاندان وحی ورسالت رهنمون وبه وجود گرانمایه حضرت مهدی (ع) معتقد ساخت، اینک ما به مذهب شما روی آورده واز ارادتمندان وشیعیان امام عصر (علیه السلام) هستیم».
🌱پرسیدم: «چگونه وبه چه دلیل؟»
گفت: «بدان جهت که در آن بحث ومناظره سیّد ابوالحسن وجود مقدّس قطب دایره امکان را به ما نشان داد».
🌿گفتم: «چگونه سیّد امام عصر (علیه السلام) را به شما نشان داد؟!»
پاسخ داد: «دوست من! هنگامی که پس از نیمه شب از خانه خارج شدیم ما نمی دانستیم که سیّد ما را به کجا می برد او از پیش وما در پی او رفتیم تا به وادی السّلام نجف وارد شدیم در آنجا ودر همان نقطه ای که به مقام ولیّ عصر (علیه السلام) مشهور است، آیت الله سیّد ابوالحسن ایستاد، چراغ را از مشهدی حسین گرفت وآنگاه دست مرا در دست خویش قرار داد وبا هم وارد مقام شدیم.
🍀در آنجا تجدید وضو کرد ودر حالی که پسرم سیّد ابراهیم خارج از مقام به کار او می خندید به نماز ایستاد.
🌾چهار رکعت نماز در آنجا خواند وآنگاه دست نیاز به بارگاه آن بی نیاز برد، نمی دانم چه گفت وچه زمزمه ونیایشی با آن بی نیاز کرد، همانقدر می دانم که به ناگاه فضای آن مکان مقدّس نور باران شد ومن دیگر از خود بیگانه واز هوش رفتم».
ادامه...👇👇👇