🌸 لبخند امام حسين علیه السلام
هر شب جمعه 🌸
🌷 عالم زاهد و وارسته، مرحوم شيخ حسين بن شيخ مشکور قدس سره فرمود:
در عالم رؤيا ديدم در حرم مطهر حضرت اباعبدالله عليه السلام مشرف هستم و آن حضرت نيز در آنجا تشريف دارند.
در اين اثناء يک نفر جوان عرب معدی (دهاتی) وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و حضرت نيز با لبخند جوابش دادند.
فردای آن شب که شب جمعه بود، به حرم امام حسين عليه السلام مشرف شدم و در گوشهی حرم توقف کردم.
ناگهان آن جوان عرب معدی را که در خواب ديده بودم، وارد حرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد، با لبخند به آن حضرت سلام کرد!
ولی حضرت سيدالشهداء عليه السلام را نديدم و مراقب آن جوان عرب بودم تا از حرم خارج شد.
به دنبال او رفتم و سبب لبخندش را در هنگام سلام دادن به امام عليه السلام پرسيدم.
و تفصيل خواب خود را نيز برايش نقل کردم و سپس گفتم: چه کرده ای که امام عليه السلام با لبخند به تو جواب میدهند؟
جوان گفت: من پدر و مادر پيری دارم و در چند فرسخی کربلا زندگی میکنیم.
شبهای جمعه که برای زيارت میآمدم، يک هفته پدرم را سوار بر الاغ میکردم و میآوردم و يک هفته هم مادرم را میآوردم.
تا اينکه شب جمعه ای نوبت پدرم بود، چون او را بر الاغ سوار کردم، مادرم گريه کرد و گفت:
مرا هم بايد ببری! شايد تا هفتهی ديگر زنده نباشم!
به مادرم گفتم: امشب باران میبارد و هوا سرد است و بردن دو نفر مشکل است.
اما نپذيرفت!
ناچار پدرم را سوار کردم و مادرم را بر دوش کشيدم و با زحمت بسيار آنها را به حرم امام حسين عليه السلام رسانيدم.
چون در آن حالت همراه با پدر و مادرم وارد حرم شدم، حضرت سيدالشهداء عليه السلام را ديدم و سلام کردم.
آن بزرگوار نيز به من لبخند زدند و جوابم را دادند
و از آن وقت تا بحال، هر شب جمعه که به کربلا مشرف میشوم، حضرت امام حسين عليه السلام را میبينم و ايشان با تبسم جوابم را میدهند.
📚 داستانهای شگفت، کرامات الحسينيه جلد۱
🌺🌷🌹
🌺🌷ندای شیعه🌷🌺
🇮🇷
@abasalehal_mahdi
🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷