🔰 از تبادکان تا مسجدین ♦️علی قربانی پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت پیرامون رویداد الف‌تا در کانال روایت مدرسه نوشت: ♦️ اولین دوره با تقدیر از طرح‌های برتر به کار خود خاتمه داد. در این رویداد در بخش‌های مختلف مدرسه‌ای، تک‌ایده‌ها، ساخت ایران (هنرستان‌ها)، پژوهشسراها و ... ۵۰ هزار طرح و ایده متفاوت شرکت کرده و پس از داوری اولیه تعدادی از منتخبین در نمایشگاهی که از ۱۸ تا ۲۱ تیر ماه در مصلی بزرگ تهران برگزار شد، شرکت نمودند. در بخش مدارس و هنرستان‌های دولتی ۳۰ الگوی برگزیده، هر یک در غرفه‌های خود، فعالیت‌ها و الگوی مدرسه داری خویش را به نمایش و گفتگو گذاشتند. نگاه اولیه‌ای به غرفه‌ها هرگز نمی‌توانست حتی صورت اولیه‌ای از دستاورد گرانسنگ مدرسه‌ای در روستایی دورافتاده با ۴ دانش‌آموز یا مدرسه‌ای ۷۰۰ نفری در مرکز استان و دشواری‌های اداره و رسیدگی و در عین حال ایجاد الگویی متفاوت در نظام آموزشی باشد. شاید این مهم‌ترین معضل اولین دوره رویداد ملی الف‌تا بوده باشد: غرفه‌ها در نگاه اول جذب کننده مخاطب بیرونی نبودند. ♦️ این مسئله بیش از همه درباره از همدان به چشمم آمد؛ مدرسه‌ای که منتخب رویداد شد اما در ازدحام عبور وزیرا و معاونین و مسئولین و حتی بازدید کنندگان عادی شاید کمترین توجه را به خود جلب کرد. دو خواهر دغدغه‌مند که مدرسه‌ای تعطیل شده در روستای دورافتاده‌ای از توابع کبودرآهنگ را احیا کرده بودند و در نمایشگاه هم غرفه‌شان بسیار ساده بود و فقط چند عنوان از کارهای خود را برروی برگه آ چهار پرینت کرده و به دیوار زده بودند. در خلال صحبت‌ها بود که متوجه شدم نیروی رسمی آموزش‌وپرورش نیستند و صرفاً‌ از روی دغدغه شخصی و بدون دریافت حقوق، طی این سالها که آموزش‌وپرورش مدرسه روستایشان را فراموش کرده خودشان آستین بالا زده و مدرسه را احیا کرده‌اند. این مدرسه آنقدر فراموش شده است که حتی بعد از این همه تحول‌آفرینی که نمونه آن را شاید در هیچ جای کشور نداشته باشیم، اداره کل و شهرستان آنقدر خبر نداشته‌ که مدرسه‌شان برگزیده ملی شده‌ و باید در برگزاری غرفه کمک دستشان باشد. این دو خواهر هرآنچه برای برگزاری غرفه از دستشان برآمده بود، همین بود اما بیان گیرا و تسلطشان به منطق تحول‌آفرینی چنان مستحکم بود که در همان دقیقه اولِ گفتگو پاگیرشان می‌شدی. ♦️موفقیت بزرگ الف‌تا هم همین بود که توانسته بود الگوهای موفق مدرسه‌ای را از تبادکان مشهد تا مسجدین همدان و دهدشت کهگیلویه، پیدا کند و در نمایشگاهی ملی دور هم جمع کند. از بین ۳۰ مدرسه حاضر در این رویداد حداقل ۱۰ الگوی برتر قابل شناسایی بود. *دلیل اینکه را بر لفظ ترجیح می‌دهم از این رو ست که لفظ «ایده» در ادبیات نوآوری جدید به ویژه در حوزه آموزش‌وپرورش به سطحی‌ترین معنای خود تنزل یافته. اگر قرار بود را که مدیرش ۳۰ سال هر روز ۵۰ کیلومتر از مشهد تا تبادکان را رفت و آمده کرده و برای ۴ نسل مختلف این روستا مادری کرده را از نظر نوآوری قضاوت کنیم، شاید نکته عجیبی درکار دیده نمی‌شد؛ اما چطور می‌توانیم از مدیری که برای کل روستا ست و توانسته معلمینی که معمولا از مناطق دور از شهر گریزان هستند و ترجیح می‌دهند بعد از ۳ سال کار در این مناطق به دنبال انتقالی باشند، ۲۰ سال پابند مدرسه کرده، چشم‌پوشی کنیم و او را با فهمی سطحی قضاوت کنیم. الگوها ، وجه تمایزشان شان است و زنده و پویا بودن در عین ماندگاری است که بر شان می‌افزاید؛ اما این وجه ماندگاری در زمینه «ایده‌ها» آنگونه که ما امروزه در ادبیات تحول و نوآوری تفسیر می‌کنیم هرگز محل توجه نیست. به عقیده من به عنوان ناظری بیرونی، وجه مشترک تمام این ۱۰ الگوی برتر، پیروی ضمنی از الگوی و در کار معلمی و به ویژه مدیریت مدرسه بود. 🔺 شاید اگر بخواهیم به طور خلاصه مهمترین اصول کار این مدارس را اخذ و به دنبال اشاعه آن باشیم، بتوان متن گفتگوی با جمعی از معلمان عشایری را که با عنوان در کتاب منتشر شده را مبنای کار قرار دهیم. بهمن‌بیگی اصول موفقیت الگوی مدارس خود را به طور خلاصه اینگونه برمی‌شمارد: ۱. عشق و علاقه به مردم و دلسوزی پدرانه برای فرزندان ایشان ۲. محدود نشدن به روابط رسمی و ایجاد پیوند‌های عمیق دوستانه ۲. استمرار و تداوم بر روی یک مسئله و ثبات چندین ساله برای به ثمر رساندن الگوی مدارس ۳. مراقبت مداوم از تک‌تک برنامه‌ها و نیروهای مسئول، تا رسیدن به نقطه پایداری ۴. مقاومت در برابر عوامل مخرب بیرونی (رسمی و غیررسمی) ۵. آزادی فکر برای نوآروی و حل مسئله و محدود نشدن به راه‌حل‌های موجود. ۶. همراهی با عواطف جمعی و ایجاد پشتوانه قوی مردمی. @alefta