و تشتی پر خون! دست پدر در دستان عمو... گریه‌ی عمو و ناله و آه‌َش، مدام! - برادرم! حسین جانم! مصیبت امروزمان سخت... اما هیچ مصیبتی برابر روز تو نیست! تشت برابر پدر... لبریز لخته‌های خون! - که در کربلایت... آنان که مدعی‌اند در دین جدمان... برابرت علمِ ستیز بر می‌دارند! چشمان پدر می‌افتد و... سکوتی و باز نفس... نفس! - تو و یارانت شهید... وخاندانت اسیر... و اموالت به غارت... اشک پدر کنار خون لب‌ها... تشت لبریز! - زمین و آسمان برایت خون گریه می‌کند! دستان پدر در دستان عمو... پدر بی‌جان... انگار که آخرین کلام! - برای اندوه من گریه نکن برادرم! برای مصیبت من زاری نکن حسین‌جانم! که لا یوم کیومک یا اباعبدالله... ... @AleyasinHusainie ...