✍ آیت الله بهاء الدینی (ره) می‌فرمود : من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند : سید سکوت. بیست سال بود که حرف نمی زد. من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت : مریض داریم او را دعا کنید! سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم ، با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند. پس از بیان این مطلب آیت الله بهاءالدینی فرمود : بزرگان هم به او سر می زدند. استاد فاطمی نیا می فرمود : خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدم. گفتم : آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمود : «درِ آتش را بسته بود». دوستان در حرف زدنمان باید خیلی زیاد دقت داشته باشیم. شاید یکی از حکمت هایی که خدا دو گوش و یک زبان برای ما گذاشته این باشد که باید دو برابر آنچه می گوییم گوش دهیم! روزی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در محفل درس فرمود : یکی از دوستان می‌گفت، در مراقبتی که داشتم، مکاشفه‌ای روی داد به حضور حضرت رسول الله الأعظم (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدم از آن حضرت ذکر خواستم، فرمود : «من به شما ذکر سکوت می‌دهم». یک تکنیک ساده و مهم برای مهار زبان بی حساب : «قاعده مکث» این را تمرین کنید و بر زندگی خود «ملکه» کنید که قبل از هر سخنی؛ مثلا ده ثانیه مکث کنید و خوب فکر کنید که این حرفی که می زنم رضایت خدا در آن است یا رضایت شیطان؟! آیا این حرفی که می‌زنم مشکلی را حل می‌کند و امید می بخشد یا نه؟! اینکه این حرفی که می‌زنم آیا واجب است یا حرام؟! اگر واجب نیست «نگویم»؛ به همین سادگی! این را ملکه کنید و تمرین کنید... بعد از یک مدت خود به خود کم حرف خواهید شد. @varesoon @alfavayedolkoronaieh🌱