🚩ذکر یک نقل تاریخی از ابی مخنف
▪️گروهی که همراه اسیران کربلا از کوفه به شام آمده بودند پس از ورود به شهر، سر بریده امام حسین را به مسجد دمشق بردند.
▫️مروان حکم گفت: چه کار کردید؟
▪️گفتند: هیجده نفر از مردان بنیهاشم به میدان آمدند و ما هیچیک را زنده نگذاشتیم، این هم سرهای بریده و اسیران آنان، مروان ناراحت شد و مجلس را ترک کرد.
▫️برادرش یحی بن حکم همین سؤال را پرسید و همان جواب را شنید، ولی او در جواب گفت: در قیامت بین خودتان و محمّد پرده افکندید، من هیچگاه با شما در کاری همراهی نخواهم کرد، سپس حرکت کرد و رفت.
▪️اسیران و سرهای بریده را نزد یزید بردند و او را از آنچه اتفاق افتاده بود آگاه کردند، هند دختر عبداللّه بن عامر بن کریز، همسر یزید وقتی که گزارش شهادت و اسارت اهلبیت را شنید از حرمسرا بیرون آمد و وارد مجلس یزید شد و با دیدن سر بریده امام حسین ندبه و نوحه سر داد.
▫️سپس یزید دستور داد مردم وارد قصرش شوند تا فتح و پیروزی بزرگش را تماشا کنند، سر بریده را مقابلش گذاشته بود و با چوب به دندانهای امام اشاره میکرد،
▪️یکی از اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به نام ابوبرزه اسلمی که در مجلس حاضر بود اعتراض کرد و گفت: چوب را از لب و دندانهای حسین بردار که من خودم دیدم رسول خدا لبهای حسین را میبوسید، ای یزید قیامت خواهد آمد و شفیع تو ابنزیاد خواهد بود و شفیع حسین جدّش پیامبر خدا.»
▫️مورّخان نقل کردهاند که یزید هنگام جسارت به سر مبارک امام حسین (علیهالسّلام) شعر ابن زبعری را که در جنگ اُحُد و به تلافی شکست جنگ بدر خوانده بود زمزمه میکرد.
📚تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۵-۳۵۶.
جهت مطالعهی بیشتر👇👇👇
📲
fa.wikifeqh.ir/شخصیت_یزید
🆔
@wikifeqh
@alfavayedolkoronaieh🌱