من اول شما را امتحان میکنم، بعد پیامتان را میگیرم!
یک بار ما در دفتر آیت الله خامنهای جلسه سران داشتیم، یک دو تا دانشجو زن و شوهر، از طریق آقای موسوی نخست وزیر، اجازه گرفتند آمدند در جلسه ما، خیلی محکم و طلبکارانه میگفتند:
ما با امام زمان ارتباط داریم، یک پیامی امام زمان دادند که ما باید به امام برسانیم!
میگفتند:
اگر این پیغام به امام نرسد ممکن است که کشور و انقلاب آسیب ببیند.- جنگ هم بود، همیشه احساس خطر میکردیم- از ما میخواستند که آنها را ببریم پیش امام، پیام شان را بدهند.
آقای خامنهای حاضر نشدند و گفتند:
من به امام چنین چیزی نمیگویم!
من گفتم من این کار را میکنم، من روحیات این جوری داشتم که دلم میخواست چنین چیزها در من پیدا بشود. به هر حال ما به آنها وعده دادیم، رفتم پیش امام و گفتم:
اینها آمدند و میگویند یک پیامی از امام زمان برای جناب عالی دارند و شما اجازه بدهید بیایند پیام شان را بدهند. ایشان فرمودند:
این حرفها را باور نکنید! از اینها(= از این جور آدمها)خیلی هستند. گفتم:
اینها خیلی جوانند، به آنها نمیآید که تیپِ فریب کار باشند، یک پاکیای دارند.- خیلی قیافههایِ مظلومی هم داشتند- به هر حال من خیلی اصرار کردم، گفتم:
چه ضرری دارد، میآیند، مینشینند، پیامشان را میدهند، اگر درست بود بپذیرید، اگر هم نبود، نصیحتشان کنید، بگویید از این کارها نکنند! ایشان این اصرار من را پذیرفتند و آنها یکی دو روز بعد رفتند محضر امام.
آنها وقتی خواستند پیام را بدهند، امام گفته بودند:
من اول شما را امتحان میکنم، بعد پیامتان را میگیرم!
[آن زن و جوان مدعی] هم گفته بودند:
خیلی خوب امتحان کنید!
امام گفته بودند:
سه موضوع هست که برای من حل نشده است، شما به امام زمان بگویید اینها را حل کنند، اگر حل شد، پیام را هم میپذیرم، یکی این است که من ربطِ حادث به قدیم را نمیتوانم درست درک بکنم، چطور میشود که موجوداتِ حادث با موجودِ قدیم، ارتباط برقرار میکنند؟- این یک مقوله فلسفی سختی هم هست- امام خودشان فیلسوف بودند، ولی فرموده بودند:
من این را خوب درک نمیکنم!
دوم هم این است که من به یک عکسی علاقهمندم، امام زمان بگویند آن عکس چیست؟ و سوم هم من یک دفترچه یادداشتی داشتم که یاداشتهایم در آن بوده و خیلی هم به آن علاقه دارم، آن را گم کردهام، امام زمان بگویند که آن کجاست؟
اگر این سه تا را امام زمان جواب دادند، و شما هم آمدید به من گفتید و درست گفتید، آن موقع من پیام شما را دریافت میکنم و عمل میکنم! آنها جلوی امام چیزی نگفتند، بیرون که رفته بودند به امام اهانت کردند، به امام با اهانت پیغام داده بودند که فلانی میخواهد امام زمان را امتحان کند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
فصلنامه حضور، ج ۷۷، ص ۲۱۱-۲۱۲، گفتگو با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی.
@alfavayedolkoronaieh🌱