از ماسک دیروز تا ماسک امروز عبدالرحیم اباذری دوران نو جوانیِ نگارنده ، سال های دهه چهل در داخل شهر میانه ، فقط یکی دو تا ماشین سواری شولت بود ، اغلب جهت رفت و آمدها از درشکه دو اسبه استفاده می کردند و گاری های تک اسبه نیز برای حمل کالا بود. وقتی درشکه ها به محله ما مسافر می آورند و می بردند دنبالشان می دویدیم ، بعضی بچه های شلوغ به سمتشان سنگ می انداختند و موجب وحشت و پریدن اسب ها می شدند و یا از پشت به باربندش که جای علوفه اسب ها بود آویزان می شدند که اغلب عصبانیت و ناراحتی صاحب درشکه را به دنبال داشت . یادم هست اولین باری که دیدم صاحب درشکه ای به دهان هر دو اسبش پارچه ی مخصوصی شبیه «ماسک» های امروزی ما بسته بود ، وقتی از علت آن پرسیدم گفتند که چون بعضی اسب ها چموش ، سرکش و بد قِلِق هستند ، برای این که آدم ها و بچه ها را گاز نگیرند و نیش نزنند این پارچه را به دهانش می بندند. البته این روش اختصاص به اسب ها نداشت گاهی شامل شتران و الاغ های سرکش نیز می شد. همسایه ای داشتیم دامدار بود و در خانه گاو ، گوسفند ، گاومیش نگه می داشت ، یک روز که اولین بار به همراه پسرش به داخل طویله رفتیم دیدم به دهان بعضی گاوها ، گاومیش ها را نیز شبیه همان ماسک ها بسته اند ، این بار پسر همسایمون در جواب سوالم گفت : چون بعضی گاو ها و گاومیش ها علاوه بر سهم خود از سهم حیوانات دیگر می خورند و حالت پرخوری دارند به همین سبب دهانشان را می بندند تا به سهم دیگران تجاوز نکنند. حال بعد از نیم قرنی الان که به مدت نزدیک یک سالی است گرفتار ویروس نحس کرونا هستیم و توصیه به بستن ماسک شدیم تا از پیامدهای ناگوارش که فوت خود و عزیزانمان است درامان باشیم ، هروقت خودم ماسک به دهن می بندم بیدرنگ آن روزهای نو جوانی در ذهنم تداعی می شود ؛ با این فرق که از مرور آنها حس خوبی دارم و لذت می برم ولی نسبت به وضع خودم غصه می خورم و با خود نجوا می کنم که نکند خدای متعال ما را گرفتار این دهن بند های شبیه همان موجودات کرده باشد تا بدین وسیله تنبیهمان بکند و هشدارمان بدهد؟! نکند ما هم به نوعی با زبانمان به مؤمنی طعنه و نیش زدیم و گازش گرفتیم و یا به سهم خود قانع نشدیم به بیت المال و ثروت عمومی مردم دست انداختیم و خدای متعال به دهانمان ماسک بست تا اندکی تحقیرمان کند و هشیار و بیدارمان سازد؟! به هوش بیاییم و سر جای خود بنشینیم و این قدر به سر و کله هم نزنیم و همدیگر را متهم نکنیم و پایمان را به اندازه گلیم خود دراز نماییم؟! نمی دانم! مدتی هست این حس تمام وجودم را فرا گرفته و مرتب آزارم می دهد ، شاید هم خیالاتی شده باشم ! اما احتمال نمی دهید ویروس شوم کرونا نسبت به ما مردم ایران و به ویژه مسئولین که انقلاب ارزشی و اسلامی کردیم اما درمرحله اجرا و عمل کم آوردیم این چنین باشد؟! آیا درمحتمل مهمه احتمال یک در صد کافی نیست؟ آنچه که روشن است سرکشی ، طغیان و بد قلقی ما آدم ها به مراتب از چموشی آن زبان بسته ها شکننده تر و جبران نا پذیرتر است. آیا منطقی نیست که در کنار خرید و یا ساخت واکسن ضد کرونا به فکر ساخت روح ، تهذیب نفس و تعدیل رفتار ، کردار و گفتار خود نیز باشیم؟! آیا از این حادثه تلخ تاریخی عبرت خواهیم گرفت؟! @yaabazareghtanem @alfavayedolkoronaieh🌱