اخلاق و معرفت الهی – که باید محضر استاد زانو زد و آموخت- به ترتیب عبارت است از: مفتاح الفلاح شیخ بهایی، عدة الداعی ابن‌فهد حلی، قوت القلوب ابوطالب مکی، اقبال سیدبن‌طاووس و صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه. صحیفه کتاب جهاد در تنهایی است و سخن گفتن در سکوت و سنگر گرفتن در شکست و فریاد زدن در خفقان و آموختن با لبهای دوخته و سلاح گرفتن یک خلع سلاح شده ... و با این‌همه، یک کتاب دعا! (نیایش ۷۷) آشنایی با ادعیه‌ی صحیفه‌‌ی مبارکه‌ی سجادیه ۱- و کان من دعائه اذا ابتدأ بالدعا بدأ بالتحمید لله عزوجل و الثناء علیه فقال: الحمدلله الاول بلا اول کان قبله و الآخر بلا آخر یکون بعده... انه ولی حمید. موضوع دعا: حمد و ستایش خدای متعال الحمد هو الثناء علی ذی علم لکماله –الذاتی او الوصفی او الفعلی- رک: ریاض السالکین ج۱ص۱۳۰. الحمد هو اظهار کمال المحمود و اعلان محامده – و هو قولی و فعلی و حالی- و الفعلی اظهار کمال المحمود بالعمل، عبادات و خیرات حمد فعلی است و برترین آن‌ها نماز است. و حمد حالی نقش نمودن حمد الهی در جان و روان است. (رک: تعلیقه‌ی امام خمینی بر فصوص ص۴۲) حمد الهی ستایش و ثنای او با زبان و فعل و حال است و مدح تنها ستودن با زبان است و ثنا تکرار نمودن ستایش و شکر برای انعام و تفضل اوست و ذکر یاد و توجه به خداست که غالبا همه‌ی این‌ها قابل جمع هستند. جملاتی از دعا: ۱- ثم سلک بهم طریق ارادته و بعثهم فی سبیل محبته. دقت در تقابل بین: سلک و بعث – طریق و سبیل – ارادت و محبت. ۲- لتصرفوا فی مننه فلم یحمدوه و توسعوا فی رزقه فلم یشکروه. و دقت در تقابل بین: تصرف و توسع – منن و رزق – حمد و شکر ۳- و لو کانوا کذلک لخرجوا من حدود الانسانیة الی حد البهیمیة – حمد الهی و سپاس به درگاه او مرز بین انسانیت و حیوانیت است. ۴- ثم امرنا لیختبر طاعتنا و نهانا لیبتلی شکرنا. و باز تقابل بین: امر و نهی – اختیار و ابتلاء – طاعت و شکر – لیبلونی أاشکر ام أکفر و خلاصه‌ی دعا: ستایش خدایی را که ازلی و ابدی است. چشم از دیدن‌ش عاجز و خرد در توصیفش ناتوان. خدایی که همه را آفرید و در مسیر خواست خود رهسپار نمود. هیچ آفریده‌ای را از جاذبه‌ی محبت او گریزی نیست و هیچ موجودی جز روزی او نمی‌خورد و جز به راه او گام برنمی‌دارد. و این نشان عدل او و مسئولیت همگان در برابر اوست. او را سپاس که معرفت و شکر خود را الهام نمود و ما را در مسیر توحید قرار داد. ستایشی که چراغ راه باشد و ما را تا وصول به مشهد مقربان همراهی نماید، چشمان نگران ما را فروغ بخشد و با فرشتگان دمساز و با پیامبران هم‌نشین سازد. ستایش خدایی را که زیبا آفرید و روزی پاک داد و بر دیگر آفریده‌ها برتری بخشید و همه‌ی آنان را به تسخیر ما درآورد و فرمانبر ما نمود و جز در خانه‌ی خود همه‌ی درها را به روی ما بست. به راستی چگونه می‌توانیم سپاس او را گوئیم و کی فرصت آن‌را داریم؟! ستایش خداوندی را که ابزار کار و کوشش و سرمایه‌ی زندگی به ما داد و با امر و نهی خود ما را آزمود و در کیفر سرپیچی‌ها شتاب ننمود و با بزگواری خود به ما فرصت جبران داد. خدای را سپاس که راه توبه و بازگشت را به ما آموخت و همین یک نعمت ما را بس بود گرچه احسانش فراتر از شمار است و خوشبخت آنکه به سوی او ره‌سپرد و تیره‌بخت آنکه راهی دیگر برگزید. سپاس به درگاه او برابر سپاس فرشتگانش و برترین بندگانش و پسندیده‌ترین ستایشگرانش و هم‌چون برتری او بر تمام آفریدگانش باد. و باز سپاس به درگاه او برابر همه‌ی نعمت‌هایش -بر ما و بر تمامی گذشتگان – و برابر با هرآنچه در احاطه‌ی علم اوست و به جای هر یک از آن‌ها و چندبرابر آن‌ها تا بی نهایت باد. سپاسی نامحدود و بی‌شمار و بی‌پایان. سپاسی که ما را به فرمان او دارد و باعث بخشش و خشنودی او باشد و راهی به بهشت او و دوری از خشم و عذاب او و پشتوانه‌ی فرمانبری و حجاب نافرمانی او باشد و ما را در ادای حق او یاری کند، ما را همراه اولیاء سعادتمند او سازد و در زمره‌ی شهدای راه او قرار دهد.