💢داستان یکی از اهل تسنن 🔻یکی از اساتید دانشگاه اهل نیجریه به نام استاد عبدالطیف (که سنی مذهب بود) به مکه مشرف می شود. موقع حرکت مقداری پول به ایشان می دهند برای خرید سوغات تبرکی مثل کفن ، کتاب و قرآن. طبق سفارشات یادداشت می کند و در صحرای عرفات متوجه می شود که ۲۰۰۰ ریال سعودی از آن پول که مال مردم بوده را گم کرده، حالش خراب می شود به طوری که حال عبادتش به هم می خورد و می گوید: خدایا، مشکلم را حل کن، وگرنه آبرویم می رود. می گفت: در همین اثناء جوان زیبایی که مُحرِم هم بود نزدم آمد و پارچه سبزی به من داد. از چهره اش نور می بارید داخل پارچه را نگاه کردم ۲۰۰۰ ریال سعودی بود، ولی فهمیدم این پول من نیست، زیرا من به کسی نگفته بودم آن آقا هم که غیب شد. برخورد می کند با بعضی از روحانیون شیعه ، تعریف می کند و می گوید این آقا که بود که دل مرا با خودش برده؟ روحانیون شیعه به او می گویند: ما معتقدیم پیامبر دوازده وصی دارد و وصی دوازدهمش زنده است و دستگیری می کند. تا آن روز که من [حضرت آیت الله شیخ عبدالقائم شوشتری ادام الله ظله] مکه بودم شیعه نشد، ولی یقین دارم که شیعه خواهد شد. 📚خرمن معرفت ص ۱۲۷ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49