همسر شهید 👇 👇
در سال 96 که مجبور شدیم برای درمان مدت دو ماه در کشور آلمان باشیم یکی از صحنههایی که همیشه در یادم باقی ماند این بود که وقتی پزشک معالج بر بالین علیآقا حاضر شد پس از مشاهده آن همه آثار گلوله و ترکش بر بدن مبارک ایشان و سوال و جوابهایی که از ما به شکل مکرر میپرسید، ما هم واقعیتهای جنگ و کمکهای کشورش به عراق و فروش سلاحهای شیمیایی که آثار آن در جسم علیآقا بود را برایش بازگو کردیم گویی نتوانست این صحنهها را ببیند و برای مدتی از اتاق خارج و به اتاق دیگر رفت و در تنهایی خود گریست و زمانی که بیرون آمد کاملاً آثار گریه در چهره او هویدا بود و با تعجب گفت، با این شرایط باید خیلی زودتر از اینها از دنیا میرفت.
«وقتی آثار شیمیایی را در علیآقا دید در چهرهاش میخواندنم که در باور خود سیاستهای کثیف کشورش را محکوم خواهد کرد چرا که آنها بیشتر از ما میفهمند که چه بلائی بر سر جوانهای ما آوردند»!!