.پس ازپيروزي انقلاب با پيوستن به انجمن اسلامي مدرسه وانجمن اسلامي شهيد محله درتداوم انقلاب اسلامي ميكوشيد شهيد سعي داشت كه دوستان وآشنايان خود را با اسلام عزيز آشنا سازد وخود نيز آنچه ميگفت عمل مينمود دروقت نماز اول خود وضو ميساخت ومنتظرميماند تا دوستانش وضو بگيرند آنگاه باهم نماز اقامه ميخواند به پيامهاي امام اهميت زيادي ميداد وروزهاي دوشنبه وپنج شنبه هرهفته روزه ميگرفت شهيد يك شب قبل از شهادتش شهيد مظلوم بهشتي ويارانش را با دوتن ازاعضاي انجمن اسلامي محل( شهيد امانا...قديروشهيدفضلي )درخواب ميبيند ومژدة شهادتش را اززبان آنها براي خانوادهاش تعريف ميكند آري خوابش به وقوع پيوست ودرروز 6بهمن ماه 1360 درحالي كه براي رزمندگان اسلام كه براي مقابله با جنگهاي محارب درشهر مستقر بودند مشغول جمعآوري داروـ غذا بود مورد رگبارملحدين سربدار قرارگرفت وبسوي معبودش شتافت شهيد كاملاً آگاه بود كه به شهادت خواهد رسيدزيرا وقتي از او سوال ميشود چه تصميمي درآينده داريد مينويسد:«… اگر تحصيل ميكنم براي اين نيست كه تو شهاي از علم بردارم بلكه براي عبرت گرفتن وپي بردن به راز جهان واين راه كه راه شتاخت پرودگار است … ديگر نميتوانم چيزي بنويسم بخاطراينكه به من الهام شد كه من آيندهاي ندارم كه درمورد آن برايتان انشايي بنويسم بخاطر اين همة اين موضوعي را كه نوشتم پس ميگيرم زيرا به من الهام شده كه من ميميرم .