● آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام
به اصحاب خود فرمودند:
دلم خیلی به حال ابوذر میسوزد
خداوند رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور❓
● مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه
ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر
به خانهی او رفتند؛
چهار کیسهی اشرفی به ابوذر دادند
تا با خلیفه بیعت کند.
#ابوذر عصبانی شد و به مامورین گفت:
شما به من توهین کردید آن هم دوبار؛
- اول؛ آنکه فکر کردید من علی فروشم
و آمدید من را بخرید،
- دوم؛ بی انصافها، آیا ارزش علی
چهار کیسه اشرفی است؟!!
شما با این چهار کیسه اشرفی
میخواهید من"علی"فروش شوم؟!
- تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی
با یک تار موی"علی"عوض نمیکنم!
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
● مولا گریه میکردند و میفرمودند:
قسم به خدایی که جان"علی"در دست اوست
آن شبی که ابوذر درب خانه را
به روی سربازان خلیفه بست
سه شبانه روز بود که او و خانوادهاش
هیچ غذایی نخورده بودند....❗️
📚الکافی، ج۸