🍃 شهید حجت اصغری شریبانی 🍃
تو فکه راوی از رشادتهای شهدا و مظلومیتش می گفت
و مداح میخوند همه گریه میکردند
ولی دیدیم حجت افتاده روی خاک و داره زار میزنه😔
همونجا بچه ها ازش عکس انداختند.
موقع اعزام حجت یه گوشه کز کرده بود رفته بود تو فکر،یکی از مسئولین متوجه اش شد ،گفت حجت چرا تو فکری اگر نگرانی و تردید داری، میتونیم اعزامت نکنیم اجباری نیست حتی الان که موقع اعزام فرا رسیده، میگفت حجت لبخندی زد وگفت نه بابا دارم به این فکر میکنم که میشه من هم مثل حضرت عباس شهید بشم!
رفیق حجت میگفت پس از آن شهادت حماسی و رشادت وار حجت که باعث نجات تعدادی از رزمنده ها هم شد،وقتی بدنش رو برگرداندند دو تا دستاش قطع شده بود... درست مثل حضرت عباس
چه زیبا اقتدا کردی به ابوالفضل عباس در تاسوعا دو دستانت را...😔