یادمه اون روزی که پدرش
سوگند خانمِ دارای سندرم
داون رو پیشم آورد 😊🌹
من داخل اتاق معاینه بودم
و وقتی وارد شد دیدم
تمام صورتش ورم کرده
و لب و دستاش و ناخن هاش
سیاه و کبود شده 😔😔
.
تا دیدمش سریع شرح حال
که گرفتم
نبضش و زبان شناسی رو
انجام دادم
فهمیدم که مشکل از قلبش
هست
باباش گفت:
بیمارستان دخترم رو جواب کرده
و گفته ببر خونه از ۳ماه بیشتر
مهمون شما نیست
و ما برای اینجور بچه ها اصلا
پیوند هم انجام نمیدیم😔
با تشخیص دقیق و لطف خدا
الآن بیش از ۵ سال میگذره
قدرت هوش بیشتر شده
و کبودی های چهره بر طرف
شده و هر روز بهتر از دیروز
در کنار خانواده اش هست😊💚❤️
.۴